( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

از استعمار نمی ترسیم ولی از شما خبرنگاران چرا!

نمی دانم شاید با این گفته من موافق باشید  که  معمولا خانمهای  مصاحبه شونده ، برای انجام گفت وگو از  آقایان غیر قابل انعطاف  پذیرترند. بعد  از ماجرایی که در  خصوص  خانم  "ت.م"  برایتان گفتم تصور می کردم این حکایت حداقل در خصوص  کسانی  که  نسبت به دیگران تعهد و اعتقاد بیشتری نسبت به مبانی دینی شان دارند صدق نکند.اما اجازه بدهید اینبار از حکایت خانم  "ط.ص"  که بنا  به گفته های بزرگان دینی همین آب وخاک از قداست و ویژگیهای منحصر برخوردار است بگویم: اولین تماسها برای هماهنگی و  انجام گفت وگو با ایشان به 27  تیرماه امسال برمی گردد.آنروز خانم دکتر بعد ازتکرار محسنات وفضایل خویش ابرازداشت که بنا به دلایلی فعلا امکان انجام این گفت وگو برایم مقدور نیست.شاید 30-40 روز دیگر فرصت خوبی برای گفتگو پیش آید. تاریخ را در دفتر پیگیری های روزانه ام یادداشت می کنم. روز موعود، ششم شهریورماه از راه می رسد.با خانم دکتر تماس می گیرم. ایشان بعد از اینکه قدری بر سراین که مرا به جا نیاورده است قسم وآیه می آورد  قرارمان را به 5-6 روز  بعد  یعنی  شنبه 12شهریور ماه موکول می کند. دلیل این ارجاع چندان هم برایم روشن نیست اما از آنجا که انجام این گفت وگو  برای  مدیران روزنامه اهمیت زیادی دارد می پذیرم. شنبه 12شهریور هم از راه می رسد اما باز همان حکایت تکرار می شود. خانم دکتر اینبار انجام گفت وگو را مشروط به خرید و مطالعه کتابی که پیشتر از او چا پ شده است ، می کند. متصدی خرید روزنامه به هر دری می زند تا بتواند کتاب "مردان منحنی" را که خانم دکتر خود نوشته است پیدا کند! ، اما اثری از کتاب خانم دکتر نیست.  دوباره  با  ایشان  تماس  می گیرم  اینبار  هم  قدری از وقتمان صرف اینکه چه کسی و از کجا با او تماس می گیرد،سپری می شود.خانم دکتر می گویداین کتاب توسط یکی از ناشران شیرازی منتشر شده است! اما من یکی دو نسخه در منزل دارم که می توانم در  اختیارتان بگذارم. به  او می گویم  پس من یکی دو روز دیگر برای هماهنگی مجددا با شماتماس می گیرم. می گوید  من  گفت و گوی  شفاهی  انجام نمی دهم. سوالهایتان  را  بفرستید تا جواب  دهم. نزدیک است از کوره در بروم .خانم دکترمی گوید :ما 40 سال با استعمار مبارزه  کردیم و از آنها نترسیدیم اما از شما خبرنگاران می ترسیم! تلفن قطع می شود و   برای مدتی گوشی‌ آن  در دستانم جابجا می شود . هضم چنین رفتاری آنهم از یک مترجم قران با آنهمه تعاریفی که از او شنیده ام برایم مشکل است...

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید افتخاری 1384,07,26 ساعت 13:13

همه خانمها را با یک چشم نبینید بعضی از اقایان از این هم بد ترند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد