( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

دغدغه های امروز روزنامه های سنتی

مرداک"، پیرمرد استرالیایی که روزی در اوایل دهه نود در توصیفی از اینترنت گفته بود:" پیف پیف"! ، چندی پیش نیزدر جمع بزرگان مطبوعاتی آمریکا به آنها هشدار داد و گفت :" مراقب اینترنت باشید وگرنه می میرید !                           

در روزگارقدیم مصرف کنندگان سنتی خبر با قهوه یک روزنامه دستشان بود،فردا روزی فرا می رسد که تمامی مصرف کنندگان خبرهنگام صرف قهوه در حال خواندن یک سایت آنلاین خبری هستند.وظیفه تان در اتاق خبر این است که تصمیم بگیرید وتلاش کنید وبرای آنها وب سایتهایی طراحی کنید تا با وب سایتهای خود قهوه شان را بنوشند."امروزه حتی ژاپنی ها که روزنامه خوان ترین مردم دنیا به شمار می روند اغلب خواندن اخبار از اینترنت وسایتهای آنلاین را جایگزین دست گرفتن روزنامه های چاپی کرده اند.بگونه ای که طبق یکی از تحقیقات صورت گرفته مشخص شده است که مصرف کنندگان خبر در این کشور روزانه 37 دقیقه از وقتشان را صرف کاوش در اینترنت می کنند. در حالی که میانگین روزنامه خواندن این چشم بادامی ها با دو دقیقه کاهش به 31 دقیقه رسیده است.امروز دیگر بسیاری از روزنامه های معتبر دنیا با این دغدغه اساسی مواجهه اند که چگونه می توان از ریزش پرشتاب تیراژها که با فعال شدن اینترنت در عرصه روزنامه نگاری شدت بیشتری گرفته است مقابله کنند.چندی پیش ویراستاران وناشران روزنامه 130 ساله" یومیوری شیمبون" ژاپن که با تیراژی بیش از 14 میلیون نسخه در روز، روزنامه شماره یک جهان به شمار می رود در پنجاه وپنجمین کنوانسیون ملی این کشور گرد هم آمدند تا بر سر این مهم که چرا شمار فزاینده ای از جوانان دیگر روزنامه نمی خوانند و اینکه چرا دیگر روزنامه ملاک روشنفکری نیست ، به  بحث و تبادل نظر با یکدیگر بپردازند."کوجیرو شیرانشی" ،رییس رسانه ای یومیوری دیجیتال در مقاله ای که برای مؤسسه اقتصادی ژاپن نوشته بود گفته بود:‌آنها می ترسند که نسلهای آینده بیشتر وقت خود را صرف جست وجو در اینترنت وبازیهای الکترونیکی کنند تا خواندن مطالب چاپ شده در روزنامه ها.شاید بتوان تعابیری که این مدیر ژاپنی در خصوص جوانان کشور خود گفته بود را به دیگر جوانان و استفاده کنندگان از اینترنت در سایر کشورها براحتی تعمیم داد.امروزه دیگر نباید تردید کرد که حتی وبلاگ نویسی هم می تواند جایگزینی برای روزنامه ها بشمار رود و حیات آنها را با تهدید مواجه سازد. این امر نشات گرفته از پویایی زاید الوصفی است که در درون این ابزار نهفته است. جان هربرت در کتاب روزنامه نگاری جهانی به نقل از مک کلینتیک می نویسد: روزنامه نگاران آنلاین که گاهی جوانانی طرفدار و شیفته فناوری به نظر می رسند ،گاهی آماده تر از هر شخص دیگری برای کنار گذاشتن شیوه های سنتی روزنامه نگاری هستند،زیرا احتمال بسیار دارد که فناوری وبازار را به  روزنامه نگاری ترجیح دهند.گای برگر در پاسخ به نگرانی عده ای چون دالگرن که نگران پایان روزنامه نگاری هستند با ارایه نظری متضاد می گوید: این بد بینی بی اساس است، در واقع اینترنت و پیشرفتهای جدید ارزش دموکراتیک پایدار روزنامه نگاری را برجسته و مشخص می کنند و به این گفته که " اطلاعات قدرت است" نیز معنای کاملتری می دهند.امروز دیگر خیلی ها مثل بیل گیتس معتقدند که در 5سال آینده مردم تنها روزنامه های آنلاین را خواهند خواند وبنابر این روزنامه ها برای حفظ خوانندگانشان باید گرایش خود را به سوی آنلاین شدن تغییر دهند.او و همفکرانش چنین استدلال می کنند که در گذشته مانع بلندی برای پرداختن به حرفه روزنامه نگاری به دلایلی چون چاپ و توزیع وجود داشت اما امروز چنین مشکلی وجود ندارد و روزنامه ها بیش از پیش با رقابت روزنامه های آنلاین مواجه اند.به نظر می رسد بنابر آنچه اشاره شد امروزه سردبیران ومدیران نشریات سنتی لازم است با مرور  بایسته های حضور و رقابت در دنیای جدید رسانه ای راهی را برای کاستن از ریزش شمارگان مطبوعات خویش و از دست دادن مخاطبان خود بیابند.              

ادامه اختلافات وزیر ارشاد و مدیرعامل ایرنا

یکی از سایتهای داخلی ازادامه اختلافات درونی در مجموعه وزارت ارشاد و خبرگزاری جمهوری اسلامی و تصمیم صفار هرندی برای تعویض "احمد خادم المله" مدیر عامل خبرگزاری خبر داد. این منبع  در این خصوص نوشت: دامنه این اختلافات که مهمترین موضوع آن به نحوه اداره روزنامه رسمی دولت یعنی روزنامه ایران  مربوط می شود،به میزانی رسیده که حتی پا در میانی احمدی نژاد نیز چاره ساز نشده است.در این میان حسین صفار هرندی معتقد است که احمدی نژاد در اختلاف موجود بر سر مدیریت روزنامه ایران به جای اینکه طرف وزیر کابینه خود را بگیرد به طرفداری از رییس خبرگزاری پرداخته است.اختلاف ایجاد شده بر سر مدیریت  روزنامه  ایران،  وقتی شدت گرفت که پس از خروج مدیران قبلی از مجموعه این روزنامه، احمد خادم المله مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی با حضور در ساختمان این روزنامه و نگاشتن سر مقاله ای، اعلام کرد که از این پس مسوولیت اداره این روزنامه را به عهده خواهد داشت. اما این موضوع، هرگز توسط صفار هرندی به رسمیت شناخته نشد. تا این که سرانجام، قرار شد برای حل و فصل مساله، اختیار سمت های مدیر مسوولی و سردبیری، میان وزیر ارشاد و مدیر عامل خبرگزاری تقسیم شود. اما این ابتکار نیز، در عمل کمکی به حل اختلافات میان صفار هرندی و خادم المله بر سر اداره روزنامه ایران نکرد.به گزارش منابع آگاه، صفار هرندی بررسی نامزدهای احراز پست مدیر عاملی خبرگزاری را (به ویژه در میان همکاران دو روزنامه  کیهان و رسالت) شروع کرده تا شخصی کاملاً هماهنگ با خود را به سمت مدیرعاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب نماید.

 

 

خبرنگاری خطرنگاری است!

60 روزنامه نگار وحشت زده  میان آسمان و  زمین!‌‌ ،یکبار دیگر یادداشتهای حمید دهقان را که درکتاب خاطرات مطبوعاتی سید فرید قاسمی چاپ شده است مرور می کنم. دهقان از روزی که قرار است به مناسبت برگزاری اجلاس شورای وزیران " اکو"  درسال 71 همراه با دو روزنامه نگار ایرانی دیگر روانه کویته پاکستان شود نوشته است. بیش از 60 روزنامه نگار  ونیز گزارشگر  رادیو تلویزیون برای پوشش این اجلاس دعوت شده بودند ...  دو هواپیمای سی 130 حمل و نقل نظامی ارتش پاکستان از همان هواپیماهایی که سقوط یکی از همانها منجر به مرگ ضیاء الحق رییس جمهور اسبق پاکستان شده بود این 60 روزنامه نگار را به شهر"سی بی" برای شرکت درجشنواره ای باشکوه انتقال می دهد. هنوز ده دقیقه از پرواز نگذشته است که هوای داخل هواپیما تغییر می کند و بوی سوختنی شدیدی در کابین منتشر می شود."دهقان" ، تلاش بسیاری می کند تا آن لحظات هول برانگیز خود را توصیف کند. او از مهارت خلبان و فرود موفقیت آمیز آن می نویسد و اینکه اگر مهارت مانور خلبان نظامی نبود هیچکدام از آنها زنده نمی ماند. او می نویسد: "در فرودگاه هواپیمای دیگری برای انتقال ما آماده شده بود ، ولی بسیاری از روزنامه نگاران از آن پیش آمد چنان ترسیده بودند که از خیر سفر به "سی بی " گذشتند و به هتل باز گشتند."  او آنگاه نتیجه می گیرد که :" این عمل درستی نبود ، یک روزنامه نگار نباید به خاطر ترس از هواپیما از انجام ماموریت  صرفنظر کند. روزنامه نگاری یعنی قبول خطر...                            

انگار ناف خبر و خبرنگار را با خطر بریده اند .این را می توانی از طنز قابل تامل "انون" در خصوص کارکرد روزنامه نگاران بخوبی لمس کنی. آنجا که می گوید:" روزنامه نگار کسی است که ازهر آدم تنبلی بیشتر کارمی کند.دیوید رندال در کتاب روزنامه نگاری حرفه ای که استاد عزیزم قاضی زاده آن را ترجمه کرده است در جایی که ویژگیهای گزارشگر توانمند را شرح می دهد می نویسد:" کار روزنامه نگار در اصل سر در آوردن از چند و چون واقعیت هاست. او نخست به میان حادثه پا می گذارد ، از درهای بسته می گذرد، اغلب خود را به خطر می اندازد تا به سر رشته واقعیت دست یابد اگر چنین نکند از چه کسی می توان انتظار داشت؟ سردبیر؟ مقاله نویس؟".                                                   

نمی دانم می توانم شرایطی را تصور کنم که گروهی روزنامه نگار و خبرنگار رادیو تلویزیونی در حالی که در میان دود و آهن و فولاد اسیرند قرار است در فاصله کوتاهی تمامی اشارات رندال را پیاده کنند! نمی دانم چگونه  قرار است از در بسته ای گذر کند که عبور از آن هم محتوم به فناست. خبر ، یعنی خطر ! حالا چه توفیری می کند که بدانی آیا هواپیما حاوی جعبه سیاه بوده است یا نه . یا شاید بتوان اثر انگشت استکبار جهانی را لای  قراضه های هرکولکس سی 130پیدا کرد.، یا  به جان آلودگی هوای تهران بیفتیم و تمام کاسه کوزه ها را سر این بی زبان خرد کنیم. یا هم مثل من تلاش کنیم تناسبی میان نجات خبرنگاران ایرانی در سی 130 پاکستانی، با حادثه اخیر بیابیم.  راستی مگر قرار است اتفاقی بیفتد که خبر را از جنس سخت اش بنویسی یا از نوع نرمش، دایره ای یا از نوع بازگشت آن. خبرنگاری خطرنگاری است .تیتر خبرنگاری فعل منفی ندارد، روشن وبدون ابهام است. خبرنگار نیازی به آکاردئون دست گرفتن و در خیابانهای شهر بین اینهمه گدا و ترافیک و ایدز گشتن و ؛ سلطان قلب ها را خواندن ندارد .  خبرنگار می داند که روزی هم باید از میان لاشه و خون وقتی که لنگ کفش همکار عکاسش را فاتحانه بیرون می کشد تا به پدر پیر وخمیده اش نشان دهد تیتری گویا  برای روزنامه واقعیت خود پیدا کند و عکسی که واقعیات را معکوس جلوه ندهد روی پیشانی جای دهد....

تعامل میان ژورنالیسم و آکادمیسم

 تاثیر پذیری دانشگاه از مطبوعات و متاثر گشتن مطبوعات از دانشگاه نکته ای نیست که بتوان آنرا نادیده گرفت. بسیاری از دانشجویان و دانشگاهیان حضوری فعال و تعیین کننده در عرصه رسانه ها داشته اند و برعکس بسیاری از نامهای مطرح در این عرصه نیز همزمان ویا پس از دوره ای از کار حرفه ای خویش روانه دانشگاه شده اند.رابرت پارک، در آمریکای فاصله دو جنگ جهانی بود که از روزنامه نگاری به سوی دانشگاه رفت و به یکی از بزرگترین چهره های بنیانگذار جامعه شهری در دانشگاه شیکاگو ویکی از کلاسیکهای جهانی در این زمینه شد.ججم آثار مطبوعاتی مارسل موس انسان شناس فرانسوی واز بنیانگذاران اصلی این علم چندان کمتر از آثار علمی او نیست. در دوره معاصر نیز می توان به چهره های بارز و شاخصی در این عرصه دست یافت. چهره هایی همچون کلیفورد گیرتس، مانوئل کاستلز، آنتونی گیدنز، ادوارد سعید،میشل فوکو،ژاک دریدا، ژان بودریار،گابریل گارسیا مارکز و... همه از جمله کسانی بودند که چه در حوزه آکادمیک وچه در حوزه مطبوعات خوش درخشیده اند.                                                                
در عرصه علمی و اجتماعی دانشگاههای پراهمیت ومشهوری چون هاروارد،شیکاگو،کمبریج، آکسفورد ،کلژ دوفرانس و..به همان میزان در تربیت نخبگان اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی نقش داشته اند که رسانه هایی چون سی ان ان ، تایمز،گاردین، لوموند و یا فیگارو . با این اوصاف به نظر می رسد این دو هر یک دنیایی متفاوتی را شکل می دهند که می توان با حلقه ای به نام روشنفکری آنرا به هم پیوند داد.
زمانی که مارکس سردبیری روزنامه نویه راینیشه تسا یتونگ را برعهده گرفت و مقالات سر سختانه خود را منتشر کرد و این کار خود را بعدها نیز به عنوان نماینده روزنامه یورک دیلی تریبون ادامه داد ،ویا امیل زولا نامه معروف خود " من متهم می کنم!"  را در محکوم کردن فساد در ارتش فرانسه در جریان پرونده دریفوس در مطبوعات به چاپ رساند، زمانی که مارسل موس وژان ژورس در روزنامه اومانیته علیه سیاست های جنگ طلبانه قلم می زدند، زمانی که آلفرد سووی جمعیت شناس معروف فرانسوی برای نخستین بار در مجله نوول ابسرواتور واژه "جهان سوم" را برای پرده برداشتن از واقعیتی به نام نابرابری اقتصادی در جهان  ابداع کرد،زمانی که در دهه 1960 ژان پل ساتر وسیمون دوبووار نسخه های روزنامه مائوئیستی " ارمان خلق" را برای مقابله با ممنوعیت آن در خیابانها به فروش می رساندند و دستگیر  می شدند و یا زمانی که بریان مگی در دهه 1970 فیلسوفان  بزرگ را پای صحبتی خودمانی در تلیویزیون بی بی سی می نشاند تا میلیونها نفر نظاره گر مباحث فلسفی باشند و .... بدون تردید بسیاری به نقش و ضرورت وجود این تعامل و همبستگی آگاه نبودند. روشنفکران می کوشیدند با بهره مندی از نشریات افکار و ایده های خود را به متن جامعه ای انتقال دهند که خود از میان آنها واز درون آنها برخواسته بودند. گرچه داستان ژورنال  باپدیده ضد اسکولاستیک ( ضد آکادمیک)  دستگاه چاپ از منظر کلیسا  ابداعی شیطانی لقب گرفت که می توانست کتاب و هر چیز مقدس را با انتشار آن در هزاران نسخه از تقدس خارج کرده و نمود زمینی به آن دهد اما سیر تغییرات اجتماعی و نظامهای سیاسی در طول تاریخ به حیات آن نمود دیگری داد. فرآیند روشنگری و رنسانس علمی  کار روزنامه نگاران را به نوعی راهزنی مقدس تبدیل ساخت، عیارانی که رابین هود وار از پناهگاههای خود(تحریریه ها) بیرون می آمدند وبر کاروان های اشراف( اطلاعات) یورش می بردند وثمره کار را میان نیازمندان(مخاطبان) تقسیم می کردند. نیازمندان نیز همچون تشنگان در انتظار او ویارانش  (انتشار ) بودند تا خود را سیراب کنند. با این حال این وضعیت در همه جا به یک شیوه سپری نشد. حضور نمادهای استبدادی وتلاش آنها برای حذف حضور روشنفکران از صحنه مطبوعات به تدریج  موقعیت مطبوعات را دگرگون کرد. با عامیانه شدن بسیاری از ژورنالها ارزش استعلایی آن نیز کمرنگ شد. با این حال هنوز این عرصه از وجود قطب روشنفکری کاملا خالی نشده است. امروزه هم حلقه اتصال دانشگاه و مطبوعات را طیفی از روشنفکران جوانی تشکیل می دهند که بواسطه تعلق خویش به مداراخلاق تمامی سعی وتلاش خویش را بمنظور خنثی کردن اثر ویرووسهای مطبوعاتی وهکرهای اخلاقی به کار می گیرند.                                                                                                                             

رابطه میان یافته های نشریات واتفاقات وبحرانها

به نظر می رسد یکی از رسالتهای مهم مطبوعات در کنار اهدافی چون تامین ابزار و سازوکارهای لازم برای ارتقای دانش همگانی، انعکاس یافته های پژوهشگران و صاحبنظران دانشگاهی است که نمود آنرا بویژه می توان در مطبوعات تخصصی شاهد بود. اما آیا براستی مخاطبان این گروه از مطبوعات خود را ملزم به استفاده  از یافته ها و داده های انعکاس یافته در اینگونه نشریات می دانند؟برای پاسخ به این پرسش کافی است اشاره ای گذرا به یکی از تحقیقات انجام گرفته در یکی از این دست نشریات وتوجه مدیران دانشگاهی به این پژوهش داشته باشیم.                           

نشریه  تخصصی‌"نامه فرهنگ" درشماره 44 خود که در تابستان 1381 منتشر شده است با ارایه تحقیقی جامع از دکتر ناهید بنی اقبال به بررسی فضا و شرایط ایمنی در کتابخانه های دانشگاه تهران ، آنهم با تکیه بریافته های آماری گرد آوری شده در نیمه دوم دهه 1370 پرداخته است.آتش سوزی دانشکده حقوق دانشگاه تهرانیافته های این پژوهش بر اساس نظریه های دانشمندان علم کتابداری تجزیه و تحلیل وراهکارهایی برای ایجاد شرایط بهتر پیشنهاد شده است. پژوهش وی حاوی نکات جالب توجهی است که اشاره به تمامی آن در این مجال میسر نیست.اما در بخشی از آن که منحصرا وضعیت ایمنی کتابخانه ها را لحاظ کرده است آمده است:" در22 کتابخانه امکانات مبارزه با آتش سوزی وجود دارد...تنها در یک کتابخانه سیستم اعلام حریق وجود دارد و در 8 کتابخانه دیگر، مانند کپسول آتش نشانی ابزار مبارزه با آتش است. در 11 کتابخانه هیچگونه امکانی برای مبارزه با آتش سوزی وجود ندارد."  از  عمر  این  پژوهش  14 سال  و  از  انتشار  آن  3 سال  می گذرد . همین اشاره و بررسی آنچه چندی پیش درکتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رخ داد مؤید چند  نکته اساسی  است.  نخست  آنکه هدف از چاپ  مجموعه اینگونه پژوهشها که در نشریات تخصصی و گاه غیر تخصصی  به  چاپ می رسد قطعانمی تواند انگیزه مالی تعریف شود. نه صاحبان اینگونه نشریات ونه ارایه دهندگان آن وقعی به مطالعه و یا برداشت نتایج این یافته ها نمی نهند. دیگر آنکه اگر این پژوهشها  در دانشگاهها و مجامع علمی کشور کاربرد  لازم  را  ندارد  پس چرا و  برای چه ارگانی تهیه می شود. نکته دیگر آنکه در بسیاری از موارد محققان اینگونه پژوهشها خود از اعضای هیات علمی دانشگاههای کشورند اما چنانکه شاهد بودبم گویا در  مورد اخیر متاسفانه پس از گذشت زمان مورد اشاره هیچیک از مدیران دانشگاهی خود را ملزم به استفاده ازنتایج چنین پژوهشی نکردند.  با  این حال  آیا وضعیت مورد  اشاره قابل تعمیم به سایر داده های انعکاس یافته در دیگر نشریات کشور نیست؟