( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

انتشار اسامی روزنامه نگاران قربانی در سال 2006

  ترجمه : جواد صبوحی

 

 کمیته حمایت از روزنامه نگاران فهرست تعدادی از روزنامه نگاران و خبرنگارانی که در طی سال 2006 میلادی بصورت مشکوک کشته شده اند را منتشر کرد. اگر چه هیچ یک از این عده به مرگ طبیعی نمرده اند، اما ارتباط قطعی میان انگیزه قتل ها و حرفه روزنامه نگاری برخی از آنها نیز مورد تردید است.

چین ، یوزانگیو ، یزو وابنائو ، دوم فوریه ، تازهو

"ویو" ، 41 ساله معاون سردبیر نشریه " تیزو وابنائو" بعد از ماهها در اثر شدت صدمات وارده که به کبد و کلیه اش وارد آمده بود جان سپرد.در 20 اکتبر 2005 میلادی دوازده پلیس راهنمایی بعد از ورود به دفتر نشریه TAIZAHOU WANBAO ویو را از ساختمان خارج کرده و توسط یک کامیون سربسته نظامی منتقل می کنند. روز قبل از این اتفاق گزارشهایی در مورد دریافت رشوه ازمحل جمع آوری دوچرخه های برقی توسط پلیس در این نشریه منتشر شده بود.

هند، پراهلاد گوآلا ، نشریه خبر آسومیا ، 6ژانویه،2006 ،گجرات

قتل" گوالا " ،کمی پس از انکه یادداشتهای پیاپی او در خصوص فساد اقتصادی منتشر شد ، در نزدیکی منزلش در گجرات در شمال شرق استان آسام رخ داد. این گزارشها به نقش جنگلبانی محلی در قاچاق چوب اشاره داشت . پلیس سه مظنون از جمله "زمان جهان "، سرپرست جنگلبانی را  در همین رابطه بازداشت کرد. بعد از چندی جهان به قید ضمانت آزاد شد اما دو مظنون دیگر که جزو کارکنان جنگلبانی نبودند برای ادامه تحقیقات نزد پلیس باقی ماندند.گوآلا، 32 ساله در حین گردش با دوچرخه خود در نزدیکی منزل مسکونی اش با یک کامیون برخورد می کند و کشته می شود. تحقیقات بعدی نشان داد که وی قبل از برخورد با این کامیون مصدوم شده بود.

عراق ، محمود زاعل ، تلویزیون بغداد، 25 ژانویه 2006 ، الرمادی

زاعل 35 ساله یکی از خبرنگاران تلویزیون بغداد بود که در اثر اصابت گلوله  در درگیری میان نیروهای آمریکایی و تعدادی از شورشیان سنی کشته شد. رویترز به نقل از شاهدان گزارش داده بود که زاعل پیش از حمله شورشیان در حالی که از ناحیه پا مجروح شده بود نزد گروههای آمریکایی نگهداری می شد. ارتش آمریکا این ادعای رویترز را بی اساس خوانده است اما در عین حال این نکته که 15 دقیقه قبل از کشته شدن زاعل از وی توسط نیروهای آمریکایی بازجویی بعمل آمده است را تایید کرد.

اتوار بهجت ، العربیه ، 23فوریه 2006 ، نزدیک سامرا

خالد محمد الفلاحی ،  WASAN PRODUCTIONSو العربیه ،23 فوریه 2006 ، نزدیک سامرا

عدنان خیرالله ، WASAN PRODUCTIONS  و العربیه ، 23فوریه 2006 ، نزدیک سامرا

اجساد خبرنگاران: انوار بهجت ، خالد محمد الفلاحی و عدنان خیرالله یک روز بعد از آنکه ارتباط آنها با ایستگاه تلویزیونی العربیه قطع شد انواربهجتپیدا شد.اتواربهجت به تازگی و پس از شروع کار خود در شبکه تلویزیونی الجزیره،  ازدواج کرده بود. الفلاحی 39 ساله و خیرالله 36 ساله نیز کارمندان WASAN PRODUCTION بودندکه در ماموریت برای شبکه تلویزیونی العربیه به سر می بردند.آخرین خبر بهجت ساعت 6 بعد از ظهر روز چهار شنبه منتشر شده بود.مدیر اجرایی العربیه مدعی است شاهدان عینی از حمله مردان مسلح با یک خودروی سفید رنگ به خبرنگاران خبر داده اند.

منصوف عبدالله الخالدی ، تلویزیون بغداد ، 7مارس 2006 ، بغداد

الخالدی 35 ساله ، بعد از آنکه یک فرد شورشی ایستگاه تلویزیونی بغداد را تهدید کرده بود کشته شد. اتومبیل وی در حالی که با سه همراه دیگر خود  از بغداد به سوی موصل برای انجام مصاحبه ای با یکی از شاعران این شهر در حال رانندگی بود، با شلیک سه گلوله هدف قرار گرفت که در جریان این حمله  الخالدی و یکی دیگر از همراهانش کشته و دو نفر دیگر نیز مجروح شدند. در اول مارس تلویزیون بغداد زیر آتش توپخانه ای شورشیانی قرار گرفت  که پیشتر با ارسال ایمیلی از دست اندرکاران این شبکه خواسته بودند برنامه های انتقادی خود در خصوص شورشیان را متوقف کنند.

امجد حامد ، العراقیه، 11 مارس 2006 ، بغداد

حامد و راننده اش انوار تورکی ظاهرا توسط گروه مسلح القاعده در مرکز بغداد هدف قرار گرفته و کشته شده اند. حامد از ژوئیه گذشته در راس یکی از برنامه های تلویزیونی العراقیه فعالیت می کرد.حامد 45 ساله ،در اثر اصابت چندین گلوله به سر و قفسه سینه اش کشته شد. شبکه العراقیه که کمکهای مالی و اقتصادی دولت آمریکا را نیز همراه خود دارد بعد از این حمله برنامه های منظم خویش را به حال تعلیق در اورد و شروع به پخش آیاتی از قرآن کریم کرد.. این حادثه توسط بسیاری از مجامع داخلی و خارجی محکوم شد و اتحادیه روزنامه نگاران عراق نیز قول داد تا تمامی تلاش خود را برای دریافت مجوز حمل سلاح گرم توسط روزنامه نگاران برای دفاع از خویش مصروف دارد.شبکه القاعده مسولیت این ترور را بر عهده گرفت  وبا انتشار بیانیه ای در اینترنت اعلام کرد که شورای مجاهدین امجد حامد را که همیشه دروغهایی درباره جهاد و تهییج فرماندهان به جنگ با القاعده منتشر می کرد را مجازات  کرده اند. کمیته حمایت از روزنامه نگاران مدارکی در دست دارد که دست داشتن القاعده در  کشتن 6 روزنامه نگار و کارمند رسانه ای را تایید می کند. شایان ذکر است دفتر العراقیه از سال 2004 میلادی به کرات زیر حملات خمپاره ای مخالفان خود قرار داشته است.

انوار تورکی ، العراقیه ، 11 مارس 2006 ، بغداد  

تورکی راننده امجد حامد ویکی از مدیران العراقیه بود.وی پس از اینکه اتومبیلش در مرکز بغداد توسط مهاجمان وابسته به گروه تروریستی القاعده  هدف قرار گرفت مجروح شد و اندکی بعد در بیمارستان در گذشت.

محسن خدهیر ،الفبا ، 13 مارس 2006 ، بغداد

خدهیر ، سردبیر مجله خبری " الفبا " توسط مردان مسلح ناشناس در نزدیکی منزل مسکونی اش در بغداد کشته شد. خبرگزاریهای رویترز و فرانس پرس مدعی شدند او سومین روزنامه نگاری است که طی یک هفته کشته شده است.بر اساس گزارش رویترز تیر اندازی درست بعد از شرکت خدهیر در نشستی که با هدف بررسی روزنامه نگاری محلی در عراق توسط اتحادیه روزنامه نگاران عراق تشکیل شده بود رخ داد..

سری لانکا  ، سوبرامانیام سوتیگراجاه ، سودار اولی ،24 ژانویه 2006 ، ترینکو مالی

"سوتیگراجاه" ، گزارشگر پاره وقت  نشریه " سودار اولی " بود که توسط مردان ناشناس در حین رفتن به شهرک" ترینکو مالی" کشته شد. قتل او درست پس از آن صورت گرفت که وی تصاویر کشته شدن 2 دانش آموز تامیل را در ترینکو مالی منتشر کرد.سخنگوی ارتش سری لانکا ابتدا مدعی شده بود که نشریه سوداراولیکشته شدگان با سهل انگاری گروهی از سربازان ارتش  توسط نارنجک کشته شده اند ، اما  عکسهای منتشر شده توسط سوتیگراجاه حاکی از آن بود که آنها در اثر اصابت گلوله  کشته شده اند.دفتر سودار اولی بارها مورد حمله افراد مسلح قرار گرفته بود. در آخرین حمله در29 آگوست  سال گذشته  در اثر پرتاب یک نارنجک نگهبان چاپخانه نشریه کشته شده بود.

 ونزوئلا ،جرج آگوری کادنا کاپرلیس ( EL MUNDO ) ، 5 آوریل 2006 ، کاراکاس

"آگوری"  60 ساله عکاس روزنامه  سراسری " کادنا کاپرلیس" بود که نزدیک تظاهرات ضد تبهکاری نزدیک شهر کاراکاس  هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.آگوری که برای پوشش خبری این تظاهرات اعزام شده بود قبل از رسیدن به جمع تظاهرات کنندگان در ساعت 15 و 30 دقیقه عصر  توسط موتور سواری  متوقف می شود. موتور سوار از وی می خواهد تا اگوری اسناد هویتی خود را در اختیار وی قرار دهد.اما آگوری به این درخواست وقعی نمی دهد و به سمت تظاهر کنندگان ادامه مسیر می دهد. موتور سوار خشمگین او را تعقیب کرده و با شلیک 4 تیر او را هدف قرار می دهد. آگوری زخمی توسط  شاهدان با اتومبیل خود به بیمارستانی محلی انتقال می یابد اما اندکی بعد در بیمارستان فوت می کند.

کلمبیا ،روجاز  ، الگابا ، رادیو پانزلو ، 20 مارس 2006 ، مونیاریا

"روجاز 56 ساله" در چهارم فوریه در شمال شرقی "مونیاریا"  در استان کوردابا کلمبیا هدف شلیک تیرهای مردان ناشناس قرار گرفت و در بیست مارس در اثر شدت جراحات در بیمارستان درگذشت. طبق گزارش مطبوعات محلی دو مرد موتور سوار نزدیک اتومبیل روجاز توقف می کنند. یکی از آنها با وی مشغول گفت و گو می شود و بعد از چندی با شلیک دو گلوله به سوی وی در یک چشم بر هم زدن محل را ترک می کند. گزارشهای راجرز در خصوص موسیقی  و سپس اخبار مربوط به فساد در میان دولتمردان برای شنوندگان مشهور بود. در اول آوریل پلیس محلی سه مرد را که گفته می شود دو نفر از آنها رابطه تنگاتنگی با نیروهای شبه نظامی داشته اند در این خصوص بازداشت کرد. سکوت پلیس در خصوص فرد سوم باعث شک و تردیدهایی نسبت به نقش پلیس در این جریان شده است .

اکوادر ، جوییس لویس ،رادیو منیتورا ، سیزدهم یا چهاردهم  فوریه 2006 ،گوایاکیل

"لویس " 43 ساله در شهر ساحلی گواکیل اکوادر هدف گلوله مهاجمان قرار گرفت. وی به کرات در خصوص  سهل انگاری نیروهای پلیس علیه جنایتکاران اظهارات بی پرده و تندی را ابراز داشته بود. در ساعت 11 روز 13 فوریه  او منزلش را ترک می کند تا همسرش ، جنی پیزا  را نزدیک ایستگاه اتوبوس ملاقات کند. اما ایندو هیچگاه به یکدیگر نرسیدند. روز بعد همسر و دختر لویس  جسد او را در نزدیکی منزلشان یافتند. خبرنگاران مطبوعات بعد از این حادثه نوشتند که وی با شلیک سه گلوله از پای در آمده است ، اما همسر وی به کمیته حمایت از روزنامه نگاران گفته است که لویس با اصابت تنها یک گلوله به سرش کشته شده است.وی همچنین ادعا کرده است که لویس چند روز قبل از این حادثه یک  MESSAGE  تهدید آمیز توسط تلفن همراهش دریافت کرده بود. ضمن آنکه چندی پیش افراد ناشناسی با پرتاب سنگ به منزلش تلویحا وی را تهدید کرده بودند.لویس غالبا از تجارت غیر قانونی دارو و عدم حضور پلیس در حومه شهر گوا یا کیل انتقاد می کرد.

بعد از این حادثه همسر و دختر لویس نیز در تلفن های مشابه توسط افراد ناشناس تهدید شده بودند که آنها نیز بزودی کشته خواهند شد.

مکزیک ، جیم آرتور اولورا براو ، روزنامه نگار مستقل ، 9 مارس 2006 ، لاپیدا

اولورا عکاس مطبوعاتی مستقل و خبرنگار سابق روزنامه   LA  VOZDE MICHOA CAN  بود که در بیرون از منزل مسکونی اش در لاپیدا در ایالت مرکزی مکزیک کشته شد. اولورا  حدود ساعت 8 بعد از ظهر به اتفاق پسر 5 ساله اش از منزل خارج می شود.وقتی ایندو در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودند فرد ناشناسی به آنها نزدیک می شود و در یک چشم بر هم زدن به سوی آنها شلیک می کند. در اثر اصابت یک گلوله به گردن اولوا او در همان لحظه کشته می شود و پسرش هم  مصدوم می گردد.. اولوا  تا آوریل 2002 برای نشریه  LA VOZDE MICHOA CAN  کار می کرد اما پس از انتشار مقاله ای بر علیه  یک کمپانی فراورده های گوشتی استعفا داد و ترجیح داد پس از آن به صورت مستقل ادامه فعالیت دهد.

فیلیپین ،اورلاندو  تاپیوس مندوزا ، خبرنگار آزاد ، 4 آوریل 2006 ، تارلاک

مندوزا روزنامه نگار و مقاله نویس پاره وقت پیش از این چندین بار مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته بود.و اینبار در حالی که به منزلش در 65 مایلی ( 110 کیلومتری ) مانیل باز می گشت توسط فرد ناشناسی هدف گلوله قرار گرفت. البته هنوز به طور قطع نمی توان گفت که وی در رابطه با حرفه اش ایلیا زیمنبه قتل رسیده باشد.مندوزای 58 ساله گزارشهای مختلفی را برای روزنامه های کوچک   THE TARLAC PROFILE  و  TARLAC PATROL منتشر کرده بود. قبل از اینکه وی در سال 1998 روزنامه نگار شود  وی مسوول اجرای برنامه بهسازی زمینهای دولتی بود. تعداد زیاد زمینها و نزاع میان مالکان آنها باعث بروز اختلافات و درگیریهایی میان وی و مالکان  فلیپینی شده بود.

ایلیا زیمین ، NTV ، 26 فوریه 2006 ، مسکو

 جسد زیمین 33 ساله خبرنگار تلویزیون بین المللی ، NTV 27 فوریه در آپارتمانش توسط یکی از همکارانش پیدا شد. کارشناسان پزشکی می گویند وی حول و حوش ساعت 3 عصر روز قبل ، یعنی 26 فوریه  در نتیجه ضربه ای که به سرش وارد آمده به قتل رسیده است. یک کامپیوتر لپ تاب  و یک تلفن همراه از آپارتمان وی به سرقت رفته است..کاراگاه آنتولی یکی از کارآگاهان پلیس معتقد است که  در این قتل هیچ نشانه ای که از ورود به عنف به منزل ایلیا حکایت کند دیده نمی شود و همین مساله نشان می دهد که وی  باضارب آشنایی قبلی داشته است.زیمن بتازگی برای سر در آوردن از تخلفات بهداشتی در رستورانهای گرانقیمت مسکو دوربینهایی را در این محلها کار گذاشته بود.یکی از  نگهبانان مجموعه مسکونی که زیمن در آن زندگی می کرد گفته است که سه مرد به همراه پلیس در ساعت 10 صبح 26 فوریه  با این خبرنگار دیدار داشته اند  و یک ساعت بعد آنجا را ترک کرده اند. اما شواهد دیگری حاکی است که این افراد به صورت جداگانه وارد  آپارتمان وی شده اند.

 

باید روح قانون در وجدان اجتماعی بلاگرها دمیده شود

یک فعال وبلاگ نویس در گفتگو با ایسنا:

تدوین قانون با فلسفه وجودی وبلاگ سازگار نیست

خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران

یک بلاگر گفت‌: " در صورتی که قانونمند کردن وبلاگ‌ها، به محدود شدن فعالیت‌های آن‌ها منجر شود، شکست این عرصه دور از انتظار نیستجواد صبوحی"جواد صبوحی، در گفت وگو با خبرنگار سرویس نگاهی به وبلاگ‌های خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، افزود‌: " بدلیل زیاد بودن تعداد بلاگر‌ها، در صورت تعیین چارچوب و مرزهای مشخص، نمی‌توان به طور کامل با هر یک از وبلاگ‌هایی که برخلاف قوانین عمل می‌کنند، برخورد کرد" وی افزود‌:" ازسوی دیگر. تنوع و تعدد آنها باعث می‌شود به محض مسدود شدن یک وبلاگ، وبلاگ جدیدی ایجاد شود" صبوحی اظهار داشت ‌: " شباهت های موجود میان روزنامه نگاری و وبلاگ نویسی، این گمان را ایجاد کرده است که وبلاگ‌ها نیز قابل پیوند با قوانین مطبوعات هستند." وی همچنین گفت‌: " مسایلی چون نبود دروازه بانی خبردر وبلاگ‌ها ، تفاوت رسم الخط وامکان گفتمان میان وبلاگ‌ها و...نیزکه به عنوان تفاوت روزنامه نگاری سنتی و وبلاگ نویسی عنوان می شود ، به کارگیری قوانین در وبلاگ‌هارا زیر سوال می برد." این بلاگر با اشاره به تفاوت مخاطبان وبلاگ‌ها با روزنامه‌ها، تاکید کرد ‌:" اگر وبلاگ ها و رسانه‌های سنتی، مسیر واحدی را در پیش گیرند، فلسفه‌ی وجودی وبلاگ نیز زیرسوال می‌رود" این فعال وبلاگ نویس گفت‌:" باید روح قوانین  در وجدان اجتماعی بلاگر‌ها دمیده شود؛ اما تدوین قواعد و اسلوب‌ها هرگز با فلسفه وجودی وبلاگ‌ سازگار نیست" وی با بیان این که ، هنوز قوانین مدون و مشخصی برای فعالیت وبلاگ نویسان وجود ندارد؛ بر رعایت عرف‌های اخلاقی و فرهنگی هر جامعه‌ای از سوی بلاگر‌ها تاکید کرد و گفت:" باید به جای تنگ کردن عرصه وبلاگ نویسی، فرهنگ ملی در بین جوانان و فعالان این عرصه تقویت شود".

 

دکتر توکلی صاحب نشریه شد

                                         

دکتر احمد توکلی روزنامه نگار موفق کشورمان صاحب نشریه شد. در جلسه دیروز دبیرخانه هیات نظارت بر مطبوعات ،مجوز انتشارهفته نامه دکتراحمد توکلی"اطلاعات و ارتباطات" صادرشد.دکتر توکلی دارای دکترای مدیریت رسانه است.ایشان فعالیت مطبوعاتی خود را25 سال پیش از این با فعالیت در روزنامه جمهوری اسلامی آغاز کرده است.مشارکت در راه اندازی روزنامه ایران، سردبیری روزنامه ایران ورزشی،مدیر مسوولی روزنامه ایران ورزشی،مشارکت در راه اندازی همشهری محله،تدریس در دانشکده خبروجهاد دانشگاهی تنها بخشی از فعالیتهای دکتر توکلی است.دکتر توکلی صاحب تالیفاتی چون مصاحبه خلاق،گزارش نویسی در مطبوعات،ویراستاری و مدیریت اخبار،مثلث طلایی نوشتن،وهنر گفت وگو کردن است.وبلاگ "رو در رو"شاهددر آمیختن تعهد و تخصص ونشان پشتکاری است که وی در فعالیت حرفه ای خویش دارد.دکتر احمد توکلی همچون دکتر شکرخواه صمیمی و بی ادعا است.تعامل جدی او با شاگردانش مثال زدنی استبرای استاد توکلی آرزوی توفیق روز افزون داریم.                                                                                                                   

حالا دیگر، قهرمانها ، آماتورها هستند نه حرفه ای ها

رخدادهای خبرساز سال گذشته و نحوه انعکاس ان از سوی رسانه ها بهانه ای شد تا ضمن گفت و  گویی با دکتر یونس شکرخواه اهمیت خبرنگاری بحران را از زبان ایشان مرور کنم. این گفت و گو  در ویژه نامه نوروزی روزنامه قدس به چاپ رسید. متن کامل این گفت و گو راتقدیمتان می کنم :

 آقای دکتر،آلودگی هوای تهران ، آنفولانزای مرغی ، زلزله و.... همه اینها از منظر روزنامه نگاران رخدادهایی است که در سالی که   پشت سر گذاشتیم به بحران تعبیر شد.واقعا ایا اطلاق چنین عنوانی به تمامی آنها درست است؟                                              

ما در روزنامه نگاری با مفهومی به نام ارزش دربرگیری IMPACT) ) سروکار داریم .به نظر می رسددامنه یک رویداد وقتی که در حال تبدیل به یک خبر است به دامنه ای که آن واقعه را در برمی گیرد خیلی وابسته است . اگرهمین حالا، برق اتاقی که ما در آن با هم گفت و گو می کنیم قطع شود ،مساله من و شما و عکاس شماست. اگربرق این منطقه قطع شود،  مساله فرق می کند و اگر برق تمامی تهران قطع شود حدود 11 میلیون نفر از آن متاثر می شوند. اگر این مشکل در تمام کشور رخ دهد ما با مشکل ملی مواجهیم. پس مساله ای که تحت عنوان بحران شناخته می شود باید دست کم از دامنه دربرگیری خیلی بالایی برخوردار باشد.گاهی در همان لحظه وقوع رخداد، این دامنه وسیع می شود مثل سیلی که در شهر جاری می شود ویا مثل برف سنگینی که در تهران شروع به بارش می کند.دکتریونس شکرخواهاما گاهی هم اینگونه نیست.  یک سهل انگاری در بیمارستانی صورت گرفته است و داروی بیهوشی از تاریخ گذشته ای استفاده و منجر به مرگ 5نفر در این بیمارستان شده است. دامنه این اتفاق ظاهرا محدود است. امااگر به عنوان یک سهل انگاری مورد پوشش خبری قرار نگیرد می تواند اتفاقات متعددی را در بیمارستانهای مختلف بدنبال داشته باشد. دامنه وقوع بحران در همان لحظه خودش را نشان می دهد ویا می توان آنرا مشتی نمونه خروار تلقی کردپس باید مراقب بود گسترش نیابد.در مورد سقوط هواپیمای حامل روزنامه نگاران باید توجه کرد که هواپیما وسیله ای است که تکرار وقوع حوادثی نظیر آن نگران کننده است.مشاهده آنفولانزای مرغی در یک نقطه کشور چون از پتانسیل فراگیری بالایی برخوردار است ،بسیاری رانگران می کند . آلودگی هوا برای تمام شهروندانی که ناراحتی های قلبی و تنفسی دارند هم می تواند مهم تلقی شود. برای اینکه بدانیم یک رخداد بحران تلقی می شود یا نه باید به دو فاکتور توجه کنیم،اول دامنه وقوع آن در لحظه وقوع رخداد و دیگر احتمال گسترش آن. پس در واقع من از یک ارزش خبری صحبت می کنم که تحت عنوان IMPACT) ) ازآن یاد می کنند.

به استثنای مساله ای مثل سقوط هواپیما ، به نظر می رسد افکار عمومی در پی گیری اخبار بحرانها انگشت اشاره شان بیشتر متوجه  رسانه ملی هر کشور است . همینطور است؟

به نظر من این حق طبیعی آنهاست که به طرف سهل الوصول ترین رسانه بروند. چرا هیچ رسانه ای نمی تواند در بحرانها به پای رادیو برسد. چون مزایای بیشتری نسبت به دیگر رسانه ها دارد . مردم در شرایط بحرانی نیاز به اطلاعات صحیح و راهنمایی دارند. حتی قطع برق در تلویزیون می تواند آنها را از اطلاع رسانی محروم کند  اما یک رادیوی ترانزیستوری در زیر آوار هم می تواند مفید باشد. اما گاهی دامنه بحران بسیار گسترده تر است و حتی هر روز تکرار می شود مثل شرایطی که ما در جنگ هشت ساله خود داشتیم. اگر فاکتور سرعت در اطلاع رسانی و سهل الوصول بودن آنرا کنار بگذاریم و فرض کنیم زمان برای رادیو و تلویزیون و روزنامه ها یکسان باشد ( که چنین فرضی وجود ندارد) ،تعدادی از رسانه ها با اقبال بیشتری مواجه می شوند و برخی با اقبال کمتری. در اینجا متاسفانه از کنار آسیب بزرگی بی توجه می گذریم و آن، قابل پیش بینی بودن رسانه ها در نحوه اطلاع رسانی است و این،خیلی بد است . یعنی رسانه ها دوباره با همان شیوه های کلاسیکی که خبرهای عادی را پوشش می دادند با همان شیوه ها سراغ رویدادهای بحرانی می روند و به عبارتی از سوی مخاطب به سرعت قابل پیش بینی می شوند. در چنین حالتهایی روزنامه ها فرقهایی با گذشته خود دارند، تیترها و عکس هایشان بزرگتر می شود! اما متاسفانه مکانیزم اطلاع رسانی آنها همان استراتژی های قبلی است .پس اگر فاکتور سرعت و سهل الوصول بودن را که از آن تحت عنوان IMMEDIANCY یاد می شود کنار بگذاریم رسانه ای که با اقبال عمومی مواجه نمی شود ماموریت خود را نمی داند وتنها به استفاده از  تیتر و عکس بزرگ اکتفا می کند. این عکسها هم از دو حالت خارج نیست ،یا عده ای شاهد ماجرا و بهت زده اند و یا در حال حمل زخمی ها و کشته شدگان هستند. آیا جامعه بحران زده تنها همین اطلاعات را نیاز دارد؟!

جالب است . ما در جریان 11 سپتامبر هم شبیه این مسایل را شاهدیم. به نحوی که شبکه های اطلاع رسان مثل سی ان ان یا فاکس نیوز صرفا به انعکاس چرایی رخداد اکتفا می کنند و هیچوقت صحنه های کشته ها و زخمی ها را نشان نمی دهند. این مساله بی اعتمادی افکار عمومی را در پی ندارد؟

شما به نکته کلیدی اشاره کردید.شاید برایتان جالب باشد ویژه نامه نشریه USA TWODAY  که مربوط به 11 سپتامبر بود بعدا در سایت e.bay.com 65 دلار فروخته شد. ما آن بحران را با آهن پاره ها دیدیم نه با تصاویر کشته شدگان آن حادثه ویا تصاویری که نگرانی ها را در چهره ها نشان می داد. رسانه ها استراتژی های خود را در پوشش اخبار دنبال می کنند. نمی دانم، شاید رفتار رسانه های آمریکایی برای کنترل آن هراس و التهاب، منطقی هم باشد. باید دید در قبال ندادن تصویر چه اطلاعات دیگری جایگزین شده است آیا توانسته اند در کنترل بحران مشارکت ایجاد کنند یا خیر . ما عکس آن را هم داشته ایم ، یکی از استدلالهای روزنامه های آمریکایی این است که  به این دلیل این موارد را پوشش نمی دهند چون می خواهند التهاب ایجاد نکنند. اما همین روزنامه ها وقتی پسران صدام کشته می شوند عکسهای تمام قد رنگی از جنازه های آنها منتشرمی کنند. روزنامه ها منافع ملی خود را در پوشش اخبار لحاظ می کنند اما هیچ رسانه ای بدون رقیب هم نیست و رقیب آن رسانه بگونه ای دیگر وارد عمل می شود شبکه ای مثل الجزیره یا العربیه بگونه ای دیگر خبر را پوشش می دهند . در رسانه های آمریکایی هم فاکس نیوز خبر را یک شکل خاص پوشش می دهد و سی ان ان بگونه ای دیگر و سه شبکه ملی آمریکا هم بگونه ای دیگر بحران را منعکس می کنند.در واقع معدل این کلکسیون،همان تاثیر پذیری جامعه از شرایط بحرانی است .

می گویند اولین قربانی بحرانها، حقیقت است آنهم بواسطه تعبیر امنیت ملی. اما به نظر می رسد با پیشرفت تکنولوژی این مساله دستخوش تغییر شده است. تجاربی که در فروپاشی نظامهای بسته مثل لهستان ،چکسلواکی و یا مجارستان وجود دارد این مساله را تایید می کند. آیا واقعا درمقام عمل هم ظهور تکنولوژی ها تعریف امنیت ملی را تغییر داده است یا نه؟

ما در سپهر رسانه ای زندگی می کنیم . به میزانی که این سپهر، دیجیتال و صاحب قدرت شده است از قدرت حاکمیتهای ملی کاسته است. چون قبلا اطلاع رسانی حالت نشت اطلاعات از بالا به پایین را داشت .جمع محدودی برای جمع گسترده ای اطلاع رسانی می کردند اما الان وضعیت تغییر کرده است. جمع گسترده ای برای جمع گسترده ای تولید اطلاعات می کنند و در واقع افراد، هم مصرف کننده اطلاعات و هم در موضع سردبیر تولید کننده اطلاعات هم هستند . در فضای اطلاع رسانی معاصر جهان، قهرمانها ، آماتورها هستند نه حرفه ای ها .شما به من بگویید در جریان ماجرای کلینتون لوینسکی روزنامه ها خالق آن اتفاق بودند یا بچه دبیرستانی که دیپلم هم نداشت ؟ در بحران عراق فردی از عراق در وبلاگش گزارش لحظه به لحظه می داد. من نمی گویم آنها ممکن است تا ابد بتوانند این کار را ادامه دهند اما همین فرد ،الان ستون نویس گاردین شده است.بالاخره نهادهای کلاسیک رسانه ای، ممکن است آنها را جذب کنند. تادیروز منابع اطلاع رسانی محدود بودند و دولتها می توانستند منابع اطلاع رسانی را مدیریت کنند اما امروز این منابع متعدد شده اند و دیگر امکان مدیریت قبلی از بین رفته است و ما با پدیده خبرنگاران بدون کارت مواجهیم. خبرنگارانی که عضو نهادهای رسانه ای هم نیستند.

این قضیه در جنگ خلیج فارس هم اتفاق افتاد و وقتی عراقی ها از فاکس استفاده کردند و اعلامیه هایی را مبنی بر آمادگی برای جنگ شیمیایی بین مردم کویت پخش کردند این انحصار شکسته شد...

 شما می گویید عراق،من یک گام از عراق عقب تر می آیم .در انقلاب اسلامی ایران رادیو و تلویزیون در دست مردم نبود. زیراکس ،نوار کاست و اعلامیه ها و دیوار نوشته هاتبدیل به رسانه شد. انقلاب بزرگ را رسانه های کوچک شکل دادند. با آمدن فضای وب شما می بینید که ماشین چاپ حذف می شود . ماشین چاپ یعنی قدرت مالی و سیاسی و وقتی  دیگر،این وسیله وجود ندارد این فرصت هم خودبخود بوجود می آید. البته در این مساله حرف داریم که آیا فرصتی را که وب بوجود آورده است، فرصتی ثابت است یا ما در یک دوره گذار به سر می بریم.

به نظر می رسد خبرنگاران ما قدری تنبل شده اند! این را می شود از مرور همین مساله سقوط هواپیما در تهران ثابت کرد. اولین خبر حادثه در ساعت 17 و15دقیقه بروی تلکس واحد مرکزی خبر می رود و تاساعتها تصحیح نمی شود و حتی به نظر می رسد که خبرنگاران حتی از کشته شدن همکاران خود هم بی خبرند.اولین آمارها را هم یک خبرگزاری خارجی به نقل از شهردارتهران می دهد. خبرنگاران ما هنوز حتی در بحرانها هنوز جسارت لازم راندارند.

درست است. خبرنگاری که در دیگر کشورها جسور می بینیمش، جسارت لازم را یک شبه بدست نیاورده است.خلق این جسارت مبتنی بر طرحی در اتاق خبر است. من می توانم به متونی اشاره کنم که یونسکو آنها را به شکل دفترچه های جیبی ارایه داده است. مثلا در فصلی از یکی از این دفترچه ها آمده است که اگر به مناطق بحرانی می رویدببینید طرف تماس شما چه کسی است آیا کسی را دارید که اگر اتفاقی برایتان افتاد بتواند دیگران را مطلع کند و آیا راهنما و همراه دارید و.... می خواهم بگویم اتاق خبر آنها مبتنی برطرح قبلی است .آیا روزنامه های ما از مناطق بالقوه بحران خیز شهر تهران اطلاع دارند و آیا می دانند مخازن ذخیره نفت و یا هسته های اصلی گاز و آسیب پذیرترین ساختمانها کجاست؟!

 جسارت آنها تصادفی نیست برای این شرایط آموزش دیده اند برای این اتفاقات بیمه تعریف شده است .سه منبع وجود دارد که می تواند ایده های تازه را به جوامع پمپاژکند،اصلی ترین هسته آن همین نهادهای رسانه ای هستند . آیا رسانه های ما این مرامنامه ها ، میثاق نامه ها و اصول کار در روزنامه نگاری در حالت بحرانی را در اختیار روزنامه نگاران گذاشته و جامعه را نسبت به آن مطلع کرده اند؟ بخشی دیگراز این مساله متوجه نهادهای آکادمیک است که مامور آوردن ایده های نو ،ترجمه ، معناسازی و خلق و تولید این ایده ها هستند.اساساآیا وجود واحدی به نام روزنامه نگاری بحران در دانشگاههای ما با توجه به وجود بحرانهای مختلف و بلایای طبیعی، ضروری است یا نه؟ وبالاخره جریان سومی که باید به آن اشاره کرد نهادهای مدنی صنفی اند. باید دید چقدر این نهادها قبیله ای را که نمایندگی می کنند برای چنین شرایطی آماده کرده اند.اگر به ما گفتند که فردا دیگر در ایران اینترنت ندارید چه باید بکنیم. در واقع نهادهای صنفی نسبت به اعضای خودشان مسوولیت دارند تا ایده های نو را به صورت سیگنال و علامت اطلاع دهند. اصول روزنامه نگاری بحران استخراج شده است. فرضا به صراحت به روزنامه ها گفته می شود که از سیاسی کردن موضوع خودداری کنند...

در همه کشورها؟

در بسیاری از کشورها.در آمریکا و اروپا می گویند در برابر هیستری مقاومت کنید. وظیفه شما پیوستن به موج هیستریک و جنونی آن لحظه نیست. شما باید با فاصله حرکت کنید. خودتان را کنترل کنید. می گویند آیا در آن لحظه برای شما "فوریت" مهم است یا "خردمند بودن"؟ ممکن است سلاحی در جنگ مورد استفاده قرار گرفته باشد که کارشناسان اظهار کرده اند قبلا مشابه آنرا ندیده اند.آیا این مساله را باید اعلام کرد یا نه.اگر اعلام کنیم ممکن است دشمن از این وسیله بیشتر استفاده کند.نکته دیگری که در برابر موج هیستری بروز می کند همین سیاسی شدن مساله است. الزاما ممکن است هربحرانی مساله سیاسی نباشد، باور کنیم که ممکن است فردی عمدا گوشتها را آلوده نکرده باشد وعمدا آب را آلوده نکرده باشد تا وبا همه گیرشود. می گویند تا به اطلاع دقیقی نرسیدیدآنرا اعلام نکنید چون مانع مشارکت خواهید شد.نکته دیگر اینکه به ما می گویند  طرح مطالب شما چقدر باعث شده است که دیگران به کمک وادار شوندونقش خود رابدانند.شما وقتی آگهی می دهید و محصولتان را معرفی می کنید  به این نکته توجه می کنید که خریدار از کجا باید آنراخریداری کند  درواقع پله هایی را برای مخاطب خود درست می کنید که از روی آنها حرکت کند.در روزنامه نگاری بحران ، پله های مخاطب کجاست و ما چه چیزی را به مخاطب یاد داده ایم. متاسفانه وقتی هواپیما سقوط کرده بود سیل جمعیت در صحنه از موانع امداد رسانی محسوب می شد.چقدردر این خصوص صحبت کردیم که در چنین مواقعی لطفا به صحنه نیایید.در این موارد هیچ کاری نکرده ایم اما در روزنامه نگاری بحران در این مورد بحث شده است.ما همین الان چقدر آمادگی لازم را داریم تا در مورد آنفولانزای مرغی اطلاع بدهیم. در روزنامه نگاری بحران می گویند پیشینه آن را پیدا کن و ارایه بده که مخاطب تصور نکند این موضوع همین امروز خلق شده است. می گویند هم گذشته را در نظر بگیر و هم آمادگی آینده را داشته باش و هم اینکه اگرخواستی از روی دست دیگران یادبگیری و تجربه دیگران را هم ببینی باز هم آمادگی لازم را داشته باشی. به همین دلیل است که اگر امروز انفجاری در غرب می بینید به دنبال آن پیشینه آن راهم دارید.احتمالات بعدی  و نقشهای احتمالی دیگران راهم می توانید شاهد باشید.

عاملی که همیشه قبل از خبرنگاران سر صحنه می رسد شایعه است.با ورود این عامل چطور باید برخوردکرد؟

در ارتباطات به این عاملی که اشاره کردید،" سرایت روانی" می گویند. سرایت روانی در استادیومهای ورزشی بیشتر خودش را نشان می دهد چون جمعیت در آنجا زیاد است و همه به یک موج مکزیکی تن می دهند. اولین نکته برای این موضوع تکیه بر عینیت گرایی است. در روزنامه نگاری بحران ،عینیت، فقط خود بحران نیست باید به مسایلی که می تواند بحران را مهار کند هم پرداخت و همین نکته، اولین قدم برای بستن راه شایعه است. اگر رسانه در همان لحظه امکان کمک به بحران را کانالیزه کند آیا امکان کاستن از آلام فاجعه زده ها را کم می کند یانه؟وقتی دیگران با پیوستن به بحران جزو شاهدان عینی بحران شدند دامنه شایعه به حداقل می رسد.طرف می گوید:" چه می گویی من خودم آنجا بودم آنطور که تو می گویی هم نیست".رسانه ها هر چقدر بتوانند در نگاه انتقادی به سوژه این مشارکت را قوی ترکرده و فراتر از بحران نگاه کنند قطعا جلوی شایعه را می گیرند. می گویند حامی بحران باش اما سوالات سختت را بپرس.من فکر می کنم ما چون تنها از جنس بحران سوژه می دهیم مشکل پیش می آید.

نکته دیگر فاصله زمانی است که از زمان روی دادن رخداد تا لحظه اعلام آن وجود دارد هرچه این فاصله طولانی شود چرخه دیگری از اطلاعات که شایعه نامیده می شود به جریان می افتد.اطلاعات عمودی اطلاعات دو سویه ای است که بین مخاطب و رسانه می تواند در جریان باشد اما هرگاه ارتباط اطلاعات عمودی قطع شود یک جریان افقی اطلاعات بین افراد رخ می دهد که از آن به شایعه تعبیر می شود.چرا همیشه در عیدها بازار شایعه رونق دارد ؟چون رسانه ها در تعطیلی به سر می برند و رابطه عمودی رسانه و مخاطب قطع است او در دید و بازدیدها این رابطه افقی را ایجاد می کند .همان جمله معروف:" شنیدی که می گن و..." جالب اینکه اخیرا عده ای می گویند : "می گن توی اینترنت نوشته!!"

اگر روزنامه ها در شرایط بحرانی درسهای تاریخ را مرورکنند،از چرخش و بلاتکلیفی سوژه جلوگیری می کنند،مثلااگر در زلزله بم، از زلزله سانفرانسیسکو ویا بویین زهرا نقل کنند به یکباره آن هیستری پایین می آید.

پس چرا می گویند در شرایط بحران هیچ ترتیبی و آدابی نجوی.مهم خبر است که فورا باید به مخاطب برسد. دادن پیشینه خبر وقت خبرنگار را نمی گیرد؟

من بنابر دو قاعده می گویم می شود خبر را می توان به شکل "من درآوردی" هم نوشت .اول اینکه وقتی خبر را خواند بداند چه می تواند انجام دهد و دوم اینکه من باید به سراغ منابعی بروم که بومی باشد. من نباید در زلزله بم سراغ شهردار تهران و رییس جمهور بروم. اینکار، مردم آنجا را می رنجاند و نگران می کند. باید سراغ مقام محلی بروم و اگر او نکته ای را مطرح کرد که به مقام ملی مربوط بود به سراغ مقام ملی بروم.در روزنامه نگاری بحران به این نکته می گویند زاویه LOCAL .این نکته،همان نخ اصلی وسط نبات است وقتی نخ را در لیوان اشباع شده ای از شکر می اندازید اطرافش کریستال می بندد.بدون توجه مساله را ملی می کنیم، می گوییم همه شال و کلاه کنید اما نمی دانیم قرار است کجا برویم.

جنگ ویتنام به جنگ اتاق نشیمن معروف شده بود.روزنامه نگاران با صحنه واقعی نبرد بیگانه بودند ادامه این ماجرا را امروز هم داریم. اصلا این مساله ارتباطی به همان خمودی خبرنگاران دارد؟  

در آن موقع اصطلاحات جالب رواج پیدا کرده بود مثلا روزنامه ها برای فراریان از جنگ اصطلاح "گریزندگان وجدانی" را بکار می بردند.در جنگ ویتنام مخاطب، جنگ واقعی را از طریق تلویزیون می شناخت و صحنه جنگ واقعی راتجربه نمی کرد.امروز با افزایش شبکه های جهانی ما با نسل روزنامه نگاران مبل نشین مواجهیم .یعنی از گزارش CNN گزارش تهیه می کنند! از لابی هتل، گزارش یک رسانه دیگر را به گزارش خودی تبدیل می کند.آنموقع روزنامه نگاران سینه به سینه واقعیت نبودند الان هم این وضعیت وجود دارد.روزنامه نگاری همراه EMBEDED  JOURNALISM اینگونه است که پنتاگون در جنگ عراق روزنامه نگاران را در تانک خودش و در هواپیمای خودش می نشاند تا گزارش دهند. این روزنامه نگاری فرقی با آن روزنامه نگاری مبل نشین ندارد، آن یکی از تنبلی ویا نداشتن امکانات مالی آنجا نشسته است اما اینجااصلاموضوع تبدیل به یک اصطلاح شد.جالب اینکه وقتی تظاهرات ضد جنگ براه افتاد، بازمحور اصلی رسانه های آمریکایی چرایی حضور مردم در خیابان ها نبود،بلکه خشونت های آنها با پلیس محورقرار گرفت .

بعد از تهیه خبر ما باز هم با پدیده عوامل درون و برون سازمانی و سانسور مواجهیم؟

سانسور یک دخالت عامدانه برون و درون رسانه ای است. تمایل به ندادن اطلاعات هم در فضای رسانه ای رگ و پی تاریخی دارد.مخاطبان در دو وضعیت قضاوت می کنند:" حکومت گفته است ننویسید" یا" این روزنامه راستش را نمی نویسد" . اما وقتی رسانه دیرتر خبر می دهد حتی اگر واقعیت هم بگوید چون میان خبر و زمان انتشارآن فاصله افتاده است مخاطب می گوید آنها فاصله انداخته اند تا خبر را آنطور که خواستند بگویند. خواستند شرایط مطلوب را گزارش کنند نه و ضعیت موجود را.اما در دنیای امروز ارتباطات دیگر سانسور ندادن اطلاعات نیست ، بمباران اطلاعات است. کسانی که فکر می کنند هنوز می توانند با ندادن اطلاعات یک رسانه را مدیریت کنند خیلی از تحولات عقب افتاده اند. چون حتی کسانی که باور به ندادن اطلاعات هم دارند شیوه ندادن اطلاعات را هم دنبال نمی کنند.بلکه اطلاعات زیاد می دهند تا مخاطب در زیر اطلاعات زیاد نتواندتحلیل کند.

به نظر می رسد با آمدن MILBLOGGER ها (وبلاگ نویسهای نظامی) دیگر جایی برای سانسور باقی نمی ماند.

دقیقا.اینترنت ستون فقرات این اتفاق است.عده ای فکر می کنند می شود جلوی اینترنت را هم گرفت. اما شک نکنیدکه ممکن است همین اینترنت، فردا از داخل سیم برق واردمنزل شماشود.پس در دنیای مدرن امروز با شیوه ندادن اطلاعات نمی توان کار کرد.

اما هنوز این اعتماد به بلاگرها ایجاد نشده است

بله. مردم هنوز به نهادهای اطلاع رسانی اعتماد بیشتری می کنند تا افراد.اما در روند درازمدت ممکن است آن مشروعیتی که ما از آن صحبت می کنیم میان منبع و مخاطب شکل بگیرد مثلا یک وبلاگ به همان مشروعیت یک نهاد رسانه ای برسد. اما در وهله نخست اینگونه نیست مثل اینکه شخصی در کنار خیابان صندلی بگذارد و سخنرانی کند.

در برخی از بحرانها پاره ای از رسانه ها با وجود غولهای رسانه ای دنیا توفیق زیادی کسب می کنند .مثل توفیق شبکه العالم و العربیه در تحولات عراق. نمی دانم می شود نان این توفیق را شانس گذاشت یا مدیریت خبری؟

اتفاقا درمورد العالم این مورد بود. در کار تلویزیونی ماشینهای گران قیمتی به نام SNG   وجود داردکه درواقع  عهده دار"گردآوری اطلاعات  وپخش از طریق ماهواره" است.یکی از این ماشینها که متعلق به العالم بوددرهمان شب حمله آمریکایی ها در عراق مستقر بود وهمین، حکایت از شروع حمله می کرد. در زمانی که تلویزیون تصویر این ماشین را پخش می کرد ،لحظه ای تصویر محو شد گویا شبکه ازوقوع حمله ناامید شده است اما شانس یاری کرد و العالم برنده شد و حمله همان شب آغاز شد.این شانس یک تعبیر است و هوشمندی شبکه که در آنجا مستقر شود خود مساله دیگر.اما کارکردن بد با آن پدیده درست مثل کارکردن بدن انسان است شما اگر از بدن انسان آزمایش خون بگیرید اگر میزان کلسترول،چربی و میزان قند از میزانی منطقی برخوردار نباشد فرد از سلامت برخوردار نخواهد بود .بازی رسانه ای هم نوعی آزمایش است. اینکه آیاهنوز هم العالم با قواعد بازی می کند یا نه، من اطلاعی ندارم.اما می دانم الجزیره و العربیه حداقل هر از چندی بخاطر اختصاصی بودن نوارهایی که از القاعده می گیرند روی آنتن می روند.آنها با مدارک خود می گویند.حواست باشد ما خیلی به سوژه نزدیکیم.

اجازه بدهید با یک جمع بندی از تحولات و در حقیقت بحرانهای سال 84 نظر شما راهم در خصوص کارکردهای رسانه های داخلی مان در این خصوص هم داشته باشیم 

تضادهایی بین اطلاع رسانی رسمی و اطلاع رسانی رسانه ای ما وجود داشته است و باز هم وجود خواهد داشت. ممکن است رسانه ها بگویند اگر دست ما را باز می گذاشتند کار می کردیم. من فکر می کنم روزی می توانیم در این خصوص نظر قاطع دهیم که ببینیم آن آمادگی لازم را در برابر روزنامه نگاری بحران داشته ایم یا نه.آیا عناصر آن را شناسایی کرده ایم، آیا تکنیکهای آن را می دانیم و... تا زمانی که به آن نقطه نرسیده باشیم هرنوع قضاوتی  در این خصوص صحیح نیست چون ممکن است بر حسب تصادف جایی هم درست عمل کرده باشیم. اما این تصادفها محدود است. ما در ایران می توانیم یک سمینار خوب و یک کتاب خوب در خصوص روزنامه نگاری بحران داشته باشیم و مولفه هاو موانع آنرا( سانسور،اطلاع رسانی رسمی ،خطوط قرمز) استخراج کنیم اصلا بیاییم مثلا سقوط هواپیما را با موارد مشابه آن مقایسه کنیم و نتیجه گیری کنیم. ما دو نمونه سقوط هواپیمای تراژیک به غیر از ایران داشته ایم. یک مورد آن مربوط به انهدام هواپیمای  مسافربری ایرانی در خلیج فارس توسط آمریکایی هاست و دیگری مربوط به اقدام نیروهای شوروی سابق در انهدام هواپیمای مسافربری کره جنوبی  است. این دوبحران در ایران هیچوقت مورد تحلیل قرار نگرفت اما در دنیا اینکار انجام شد و معلوم شد آنچه در مورد هواپیمای ایرانی مطرح و اصل قرار می گرفت، مربوط به خطای انسانی یک نظامی بود در حالی که به همان خطا بعدها مدال دادند. اما در پوشش اخبار هواپیمای کره جنوبی روح قالب اخبار این بود که روسها عمدا اینکار را کردند.بیایید در همین مساله  سقوط هواپیمای حامل خبرنگاران هم ،کار کارشناسی انجام دهیم و با یک آسیب شناسی دقیق از کسانی که واقعه را پوشش دادنداعم ازخبرنگارو عکاسی که در صحنه بوده است تا سردبیری که برای ویژه نامه آماده شده است دعوت کنیم تا تجاربشان را بازگوکنند.امیدوارم این کار روزی انجام شود.

آقای دکتر از شرکتتان در این گفت و گو سپاسگذارم

من هم همینطور. موفق باشید