( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

من مفهوم "رسانه های سنتی" را قبول ندارم

دکتر مهدی منتظر قائم ، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اعتقادی به مفهوم" رسانه های سنتی" ندارد و معتقد است آنچه پیش از این وجود داشته ،"ارتباطات سنتی" است  .

 وی سر آغاز تاریخ رسانه ها به مفهوم مدرن آن را همگام با شکل گیری با ارتباطات مدرن می داند و نتیجه می گیرد که در عصر ارتباطات سنتی مفهومی به نام رسانه های سنتی نداشته ایم.دکتر منتظر قائم که این اظهارات را در گفت و گوی خود با "پرانتز "عنوان می کند اضافه می کند:" اگر رسانه را در معنادکتر منتظر قائم/عکس :ایرانیی غیر از معنای تکنولوژیک و به مفهوم هر نوع واسطه ارتباطی در نظر بگیریم پس باید پوست آهو ، کلام و گفتار ، سنگ نوشته، نقاشی دیوارها ، معماری ، آرایش و پیرایش مدل لباس و جنگ افزار و شمشیر را نیز رسانه بنامیم ، پس چرا باید از مجموعه این رسانه ها  تنها بر روی منبر تکیه کنیم .منبرغیراز چوب هیچ محتوایی برای خود ندارد.آیا اگر خطیب بر روی منبرقرار نمی گرفت و در عوض بر روی میدانی خاکی می نشست و با مردم سخن می گفت ، پس صاحب رسانه نبود ؟ منبر مهم است اما اهمیت دادن به آن ، بگونه ای که از" رسانه منبر" صحبت کنیم باعث می شود روح ارتباطات سنتی را که ارتباط میان علمای دینی و پیروانشان بوده است نادیده بگیریم؛ چه بسا بخش اعظم ارتباط  بین علما و مستمعین از بالای منبر صورت نمی گرفته است.مگرروضه خوانی ها و مراسم تعزیه بر روی منبر صورت می گرفت ؟ منبر صرفا ابزاری برای سخنرانی معممین بوده است . تعزیه خوانی نیز جزیی از ارتباطات دینی است که اتفاقا غیر معممین در آن نقش بیشتری داشته اند اما بالای منبر صورت نمی گرفت.ما گاهی استعاره را با مفهوم اشتباه می گیریم اگر استعارتا بگوییم منبر یک رسانه سنتی بوده است  پس خیلی چیزها را می شود استعاره کرد و به کار برد اما منبر رسانه نبود همانطورکه بازار نظام ارتباطی نبوده است ."

دکتر منتظر قائم در تبیین پیشینه  مفاهیم اینچنینی می گوید: " این تعاریف از دهه 60 میلادی توسط تنی چند از ایرانیان که در خارج از کشور تحصیل  می کردند ، متاثر از جو مفاهیم شکل گرفته دهه 60 میلادی در دانشگاههای آمریکا  ، کانادا و اروپا به ایران  وارد شد و امروزه متاسفانه ما بدون در نظر گرفتن داوری ها و انتقادهای خود غربی ها در دهه های بعد، که کاربرد این مفاهیم را تغییر دادند، هنوزبر تعاریف دهه 60 میلادی تکیه می کنیم ،غافل ازآنکه این تعاریف برای امروز خیلی قدیمی شده است."

منتظر قائم ترجیح می دهد برای توضیح بیشتر ادعاهای خویش تعریف خود را از مفهوم رسانه ارایه دهد:" رسانه هر نوع ابزار تکنولوژیک شامل سخت افزار ها و نرم افزار است که به انتقال پیام از ارتباط گر و یا تولید کننده به ارتباط گیرنده و مخاطبان کمک کند. رسانه یعنی واسطه ارتباطی و هر چیزی که بتواند از یک منبع ارتباطی یعنی ارتباط گر پیامی را در جهان خارج از وجود فرد خارج کند و آن را به یک ارتباط گیر بدهد." وی آنگاه ادامه می دهد :"به معنای عام اگر واسطه ارتباطی را مبنا قرار دهیم ، دیوار نوشته، نقاشی، معماری و صنایع همه می توانند جزو رسانه تلقی شوند برای آنکه حامل نوعی پیام و معناست.بالاخره تیزی شمشیر هنر سازندگانش را نشان می دهد حتی کلام هم خود یک رسانه می شود."

 استاد دانشگاه تهران ادامه می دهد"در طول تاریخ قدرت یک به چند رسانه ها با هم متفاوت بوده است ؛ به تعبیری وقتی شما آرام سخن می گویید حداکثر 5 نفر می توانند صدایتان را بشنوند و زمانی که با صدای بلند حرف می زنید حداکثر، جمعی هزار نفری می توانند صدایتان را بشنوند.حالا اگر بتوانید از تکنولوژی هایی مثل قیف یا بلندگو و یا از وجود افرادی در فواصل مختلف برای اکو کردن صدا استفاده کنید که صدا را بیشتر کند اینها هم در معنای عام رسانه تلقی می شوند ، اما وقتی ما از"  the media" یعنی از رسانه های جمعی روشن و مشخص صحبت می کنیم مقصودمان رسانه های جمعی  media mass   communication  است که تاریخ آن با صنعت چاپ و حتی مشخصا با روزنامه و سپس کتاب شروع می شود. رسانه های جمعی هر نوع تکنولوژی به مفهوم عام و هر نوع وسیله ارتباطی است که بتواند یک نسخه پیام و یک پیام را با استفاده از امواج و یا تصنیف و تکثیر به تعداد زیاد در زمان کم به افراد زیادی که الزاما این تعداد در مکان زیادی پراکنده اند منتقل کند پس با این تعریف منبر رسانه نیست .شما اگر منبر را بزنید و یا تکریم کنید نه از آن صدای آخی بلند می شود و نه عبادتی از آن در نمی آید. تا وقتی یک خطیب و سخنگو بر بالای منبر نایستد منبر قائم به ذات نیست.اگر منبر رسانه است بلندگو هم رسانه است."

 دکتر منتظرقائم بازار و مسجد  را نیز رسانه نمی داند و ترجیح می دهد این دو را نیز دو سیستم پیام  متفاوت بخواند.وی در توضیح این ادعا نیز می گوید:"  مگرعرفا و شعرا که بخش اعظمشان رویکردهای فلسفی و عرفانی داشته اند و اتفاقا چندان با مسجد و منبر سر و کار نداشتند پیام کمی برای مردم داشتند ؟ اگر اینگونه است که ما مسجد و بازار را نظامی ارتباطی تلقی می کنیم - که اینگونه نیز هست - چرا نظام عرفان و ادبیات و شعر چنین جایگاهی را در طول تاریخ نداشته است؟ نظام ارتباطی زورخانه ای و پهلوانی و لوطی گری مگر چنین جایگاهی را در جامعه ما نداشته است؟ اگر ما محتوای ارتباطی یعنی مجموعه آموزه ها و پیامها و ساختار اجتماعی پیام رسانی را یک رسانه تلقی می کنیم تنها در ایران و خاورمیانه نظام ارتباطی مسجد و بازار نبوده است و ما نظامهای دیگری هم مثل حکمت و شعر و عرفان هم داشته ایم.

مسجد و پیامهای تولید شده در آن ، استمرار تاریخی داشته است اما در عین حال نمی توان آنرا رسانه نامید ؛ چون در آن صورت میادین شهرها و روستاها هم یک رسانه تلقی می شود. نگاه اینچنینی به موضوع، آشفته کردن معماری و نظام ارتباطی است.مسجد تنها محتوایی برای ارتباطات چهره به چهره است.نظام ارتباطی مسجد و بازار؛ نظام ارتباطی چهره به چهره بوده است.هر نظام ارتباطی ، متناسب با نظام معرفتی پیامها ، سرمایه جایگاه آن در نظام اجتماعی ، دسترسی آن به معماری و مکانها ، و رابطه اش با توده های مردم به تدریج سرمایه  و امکاناتی را یافته است تا بتواند نسل بعد از نسل با توده های مردم به شکل خاصی ارتباط برقرار کند ؛ عرفا خانقاه ، لوطی ها ، میادین نمایش و مسابقه و رهبران دینی نیز برای خود مساجد را در اختیار داشته اند.اتفاقا رهبران غیر دینی و تعزیه خوانها و شبیه خوانها در کنار مسجد حسینیه داشته وحتی گاه مجوز ورود به مسجد و انجام مراسم را نداشته اند.با این مفاهیم مسجد و منبر ساخت اجتماعی اند.وی در خاتمه می گوید:" شهری به وسعت یک کیلومتر مربع راهمراه با یک نظام ارتباطی دینی ، یک نظام ارتباطی عرفانی ادبی و چند نظام ارتباطی دیگر در نظر بگیرید. چرا و با چه حقی باید روی این نظامهای ارتباطی اسم بگذاریم . این موضوع درست مثل این است که بخواهیم جامعه را به معنای عام آن از درون سوراخ سوزن نگاه کنیم.این نوع نگاه کردن از نگاه معرفتی به جامعه و تاریخ تلاش برای عبور دادن شتر از سوراخ سوزن است.یعنی ما می خواهیم تمام تاریخ را ازسوراخ مفهومی به نام ارتباط و رسانه عبور دهیم.چرا باید اینکار را کرد؛ اینها نظامهای معرفتی و ساختارهای اجتماعی اند که هر یک دارای نظامی ارتباطی اند. ارتباطات قدرت ازعناصری چون پادشاه  ، امرای ولایات و ایالات ، حاکمان ، مفتی محتسب و... تشکیل می شده است  چگونه است که این بدنه عظیم ساختار قدرت هیچ ارتباطی نداشته است وما فقط امروز تنها برنظام ارتباطی دینی و بازار تکیه می کنیم.ما حق نداریم با یک مفهوم در تاریخ جعل واژه و مفهوم کنیم."

در مسابقه چشم با گوش ، چشم همیشه برنده است

پروفسور یحیی کمالی پوررئیس دپارتمان ارتباطات و هنرهای خلاق در دانشگاه پوردوآمریکامحقق برجسته بین المللی و پروفسور ارتباطات جمعی و رییس دپارتمان ارتباطات و هنرهای خلاق در دانشگاه پوردو آمریکاست .حوزه تحقیقات وی شامل جهانی سازی، تأثیر مطبوعات، ارتباطات بین المللی، روابط عمومی و تبلیغات، نگرش کلیشه ای و فن آوری های جدید ارتباط است. دکتر کمالی پور تعداد 10 اثر به چاپ رسانده است. کمالی پور هر چند خود در مهد آمریکا پروفسور کمالی پورو غرب مشغول تدریس است اما دیدگاه های انتقادی خود را نسبت رسانه های غربی بر اساس واقعیات موجود حفظ کرده و به قول همسرش هنوز فاصله اوبا ایرانیان به اندازه همان نخ لیوانی است که در کودکی با همسن و سالانش تلفن بازی می کرد. دکترهنوز انگلیسی را هم به لهجه کرمانی صحبت می کند و برعکس روحیه خساست و سختی کویر، پروفسور در ارایه معلوماتش جزو دست و دلبازترین هاست.گفت و گوی" پرانتز" با ایشان به یکی از مهمترین موضوعات رسانه ای امروز یعنی سواد رسانه ای معطوف است.این گفت و گوی کوتاه که با پاسخهای متین ایشان جامعیتی خاص یافته است را تقدیمتان می کنیم:

آقای دکتر سواد رسانه ای از منظر شما به چه معناست؟                                                        

در دنیای امروز رسانه ها یکی از اجزای اساسی جوامع بشری هستند لذا سواد رسانه ای (MEDIA LITERACY   ) شامل تحقیق ، تحلیل ، آموزش و آگاهی از تاثیرات رسانه ها ( رادیو ، تلویزیون، فیلم ، موسیقی ، روزنامه مجله ، کتاب و اینترنت ) بر روی افراد و جوامع می باشد . تاریخچه پیدایش این تفکر که بر پایه یک نیاز مبرم آموزشی بنا نهاده شده به سال 1960 میلادی و به دنبال عمومی شدن تلویزیون ، رادیو و فیلمهای هالیودی بر می گردد. در این میان تلویزیون گوی سبقت را از رسانه های دیگر ربود ، بطوریکه اکثر مردم ترجیح دادند که تماشا کنند تا اینکه مطالعه کنند.یکی از عواقب این تحول اجتماعی و آموزشی ، کمتر شدن تمایل دانش آموزان به مطالعه و کتاب بود.

این تحقیقات نشان داد که تماشا کردن مداوم تلویزیون باعث رکود تمرکز فکری دانش آموزان در کلاس درس می شود. در دنیای انفجار اطلاعات و پوشش دایمی و گسترده رسانه ها مخاطبین بیشتر به تصویر توجه می کنند و به قولی "در مسابقه چشم با گوش ، چشم همیشه برنده است".

این واقعیت بحث دیگری را به نام سواد تصویری و یا دیداری (  VISUAL LITERACY) رایج کرده است. این دیدن ما نیست که مخاطبین رسانه ها باید بتوانند مفاهیم و یا زبان آنچه را که تصویر منتقل می کند حلاجی کنند و مفاهیم نامرئی را بفهمند.قدرت رسانه ها بیشتر در انتخاب و ارایه تصویر است تا نوشتار و گفتار.اینها اجزایی از سواد رسانه ای و سواد اطلاعاتی هستند.

با پیدایش رسانه های توده ( MASS MEDIA ) بحث جامعه توده  ( MASS SOCIETY  ) جای خودش را در تحقیق و آموزش پیدا کرد.از طرفی قبل از عمومی شدن تلویزیون ، رادیو راه را برای تماس مستقیم گوینده و یا فرستنده  ( SENDER ) با گیرنده ( RECEIVER  ) هموار کرده بود و وارد حریم خصوصی خانواده ها شده بود.یکی از اتفاقات کلاسیک در تاریخ رادیو – که نفوذ آن را بر روی شنوندگان آشکار کرد – پخش یک برنامه تخیلی به نام " جنگ دنیاها " و یا     “ WAR OF THE WORLDS  در سال 1938 بود که بحث جدیدی را به عنوان " MAGIC BULLET THEORY " ایجاد کرد. این تئوری تاثیر رسانه ها بر روی مخاطبین را مستقیم ، دقیق و هدفمند تلقی می کند و آنرا به مانند تفنگ می پندارد که تیرش را به سوی هدفی مشخص شلیک می کند.

اگر چه این دیدگاه به مرور اصلاح شد و تئوری های دیگری ارایه شد که پیچیدگی های فردی و اجتماعی را در خود گنجاند ولی آنچه واضح است این است که رسانه های جامعه در دنیای امروز نفوذ و تاثیراتشان بیشتر از خانواده ، مسجد و یا مدرسه است. جوانان در آمریکا از هنگام ورود به دبستان تا هنگام اتمام دبیرستان بیشترین وقتشان را در جلوی صفحه تلویزیون می گذرانند تا در کلاسهای درس. از طرف دیگر آمریکاییها  اخبار روزانه خودشانرا ( بیش از 70 درصد) فقط از طریق تلویزیون دریافت می کنند.

جالب اینجاست که یک تحقیق اخیر بوسیله  MEDIA RESEARCH NIELSEN نشان می دهد که بطور متوسط هر خانوانده آمریکایی بیش از هشت ساعت از وقت روزانه اش را صرف تماشای تلویزیون می کند.

یکی از اهداف اصلی سواد رسانه ای آگاه کردن و سعی در کم کردن تاثیرات منفی رسانه ها بر روی کودکان ، دانش آموزان و جوانان است.

آنها باید درک کنند که هر روز بوسیله در مسابقه چشم با گوش ، چشم همیشه برنده استرسانه ها جهت خرید کالا و پیامهای گوناگون مورد تهاجم دایمی قرار دارند.آنها باید دریابند که اهداف رسانه ها چیستند و چگونه بدون آنکه خود بخواهند  بطور زیرکانه به افکار ، کردار و رفتارشان شکل می دهند .قدرت رسانه ها در این است که مخاطبین ناخود آگاه ، با یک دیدگاه ، رفتار و گفتار بخصوص  هماهنگ می شوند. آنها باید بیاموزند که رسانه ها پروپا گاندای دولتها هستند.

به سواد رسانه ای و سواد اطلاعاتی اشاره کردید. این دو با هم چه ارتباطی دارند؟

در دنیای ارتباطی و شدیدا رقابتی امروز ، سواد اطلاعاتی (  INFORMATION  LITERACY) یکی از نیازهای اصلی هر انسان و جامعه ای می باشد.سواد اطلاعاتی پی بردن به این واقعیت است که دانش یعنی قدرت ( KNOWLEDGE  IS  POWER  ) .پذیرش این اهم به تنهایی کافی نیست ، بلکه یک فرد باید بداند که در اقیانوس عمیق و بسیار گسترده اطلاعات به عنوان مثال در اینترنت دنبال چه موضوعی می گردد و چگونه می تواند آنرا به دست اورد. امروز حجم اطلاعات انقدر سرسام آور است که حتی پی بردن به صحت و یا سقم یک موضوع براحتی امکان پذیر نیست .یک سوال اساسی در این رابطه این است : آیا آنچه از طریق رسانه ها بخصوص اینترنت دریافت می کنیم و یا در دسترس همگان است قابل استفاده ، مستند و یا درست است؟ متاسفانه باید اذعان کنم که اکثرآنچه در اینترنت است آشغال ( TRASH) و تهی از ارزش است . پس چگونه یک فرد می تواند آنچه که مفید و خوب است را پیدا کند.اینجاست که اهمیت سواد اطلاعاتی مشخص می شود.

همانطور که می دانید رسانه ها اطلاعات را بسته بندی می کنند و مانند یک کالا آنرا تحویل مخاطبین و یا مشتریان خود قرار می دهند. از طرفی مخاطبین اطلاعات را به سلیقه خود گزینش و توجیه می کنند و یا اینان انچه را که در رسانه ها  دیده و یا شنیده اند تکرار می کنند و یا حتی مالک آن می شوند.آیا این یک روند سازنده است؟ آیا عدم تحقیق و تحلیل خوب است ؟ آیا پذیرفتن آنچه رسانه ها به مخاطبین منتقل می کنند عاقلانه است؟ آیا مخاطبین نباید دقت و توجه بیشتری به محتوا و مآخذ رسانه ها داشته باشند؟ یک انسان آگاه تحقیق می کند ، تحلیل می کند ، تجزیه می کند ، می اندیشد و آنچه را که رسانه ها ارایه می کنند براحتی و کورکورانه نمی پذیرد.

ممکن است به جنبه های سواد رسانه ای هم اشاره ای داشته باشید؟

این جنبه ها بسیارند و من تنها می توانم فهرست وار به برخی از آنها اشاره کنم:  درک ساختار رسانه ها ، درک اهداف برنامه ریزان و تولید کنندگان محتوای رسانه ها ، درک زبان تصاویر و تاثیرات ناخودآگاه آنها بر روی مخاطبین ، درک نحوه ارایه مطالب در قالبهای نوشتاری و یا تصویری ، درک استفاده رسانه ها از سکس و ترس برای جذب مخاطبان و فروش کالا ،درک ین واقعیت که رسانه ها معمولا مقاصد و منافع صاحبان خودشانرا دنبال می کنند.آگاهی از تحقیق و بررسی محتوای رسانه ها ، آگاهی از شگردهای تولید برنامه ها بخصوص در دنیای دیجیتالی امروز ، آگاهی از طرق تولید وتوزیع اخبار و بالاخره درک ارتباط تنگاتنگ رسانه ها با نهادهای سیاسی ؛ اقتصادی و اجتماعی.

امروزه داشتن سواد اطلاعاتی در رسانه های سنتی اهمیت بیشتری دارد و یا در رسانه های نوین؟

 

نمی توان رسانه های سنتی و یا نوین را در یک قالب کلی قرار داد ؛ چون تنوع محتوا ، صداقت در خبر رسانی و کار تخصصی و حرفه ای در هردو موجود است.باید گزینش کرد و از اتکا به مآخذ بخصوص و یا یک رسانه بخصوص خودداری کرد.

سواد رسانه ای با روزنامه نگاری توسعه چه ارتباطی دارد؟

همانطور که قبلا اشاره کردم سواد رسانه ای درک نقش و شیوه های تولید محتوا است.بنابر این باید بگویم که مسلما ارتباط تنگاتنگی بین روزنامه نگاری توسعه و سواد رسانه ای وجود دارد.بدون درک رسانه ها و داشتن تبحر در رابطه با رسانه ها نمی توان در زمینه توسعه موفق شد.از این دیدگاه این دو مکمل هم هستند.

با آموزش رسانه ای چطور ، با آن هم مرتبط است ؟

مسلما. در آموزش رسانه ای تئوری و کار عملی هر دو باید در نظر گرفته شوند.سواد رسانه ای نباید صرفا بصورت تئوری و یا عملی ارایه شود.صحبت از تهیه یک فیلم مستند و یا هرم وارونه زمانی مفهوم واقعی خودش را پیدا می کند که دانشجویان عملا آنها را به کار بندند و پروسه را تهیه و تولید را تجربه و لمس کنند.

مخاطب سواد رسانه ای بیشتر چه عنصری است ؟

از دیدگاه آموزش دانشجویان و دانش آموزان و مدرسین و از دیدگاه عمومی ، خانواده ها ، بازرگانان ، سیاستمداران و فعالان اجتماعی در حوزه های محیط زیست ، آزادی و غیره می باشند.

با آنچه گفته شد می توانید ارزیابی خودتان را از سطح سواد رسانه ای در ایران بفرمایید؟

بر اساس آنچه می دانم وضعیت جامعه ما در ایران در رابطه با سواد رسانه ای هم نگران کننده و هم امیدوار کننده است.در زمینه آموزش ، نهادهای آموزشی در همه سطوح هنوز به اهمیت داشتن سواد رسانه ای توجه لازم را ندارند و به این مهم بصورتی می نگرند.از طرفی رسانه های کشور و بخصوص روزنامه نگاران با چالشهای بسیاری روبرو هستند که نیاز به چاره اندیشی و دور نگری دارند.اگر ما فقط یکی از گفته های بسیار عمیق در فرهنگ پر بار خودمان که می گوید:"توانا بود هر که دانا بود"  را در نظر بگیریم در می یابیم که در دنیای شدیدا رقابتی و در حال تحول ، وظیفه هر استاد ، محقق و ژورنالیست ایرانی است که مردم را در همه حوزه های علمی ، سیاسی و اجتماعی و بین المللی آگاه و به روز نگاه دارد.