( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

جایی که هر نوجوانی می توانست در آن بنویسد

چیزی مثل یک اشاره:

نسلی که چهارده پانزده سال پیش را بخوبی به خاطر دارند و برای خبرنگار شدن سر و دست می شکستند قطعاً نام خانه روزنامه نگاران جوان را به خاطر دارند.خانه ای که در نخستین سالهای دهه 70 شکل گرفت و نسل روزنامه نگاری در آن پرورش یافت که هم اینک بسیاری از آنها حرفه ای ترین روزهای روزنامه نگاری خود را تجربه می کنند.دکتر محمد رضا زائری روحانی 25 ساله آن زمان  و صاحب خانه ای که کار و تجربه خانه اش را این روزها در چند نشریه دیگر دنبال می کند حرف هایی شنیدنی از آن روزهای به یاد ماندنی دارد.نشریه خانه ، خانه روزنامه نگاران جوان و آنچه در آن گذشت موضوع گفت و گوی من با دکتر محمد رضا زائری در روز خبرنگار است که از نظر می گذرانید:

آقای زائری ، فکر تاسیس خانه روزنامه نگاران جوان از چه زمان مطرح شد؟

پس از برپایی جشنواره مطبوعات در سال 74 این موضوع که مرکزی در دبیرخانه برگزاری جشنواره و در معاونت مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاسیس شود تا به  تقویت استعدادهای جوان و نوجوان در عرصه رسانه بپردازد مطرح شد .در حقیقت این تصمیم پس از استقبال نوجوانان و جوانان بسیاری از یک مسابقه روزنامه دیواری گرفته شد.بر اساس این پیشنهاد مطالعاتی صورت گرفت و از همان ابتدا در پی آن بودیم که این مجموعه تشکلی وسیع تر از موضوع پیشنهاد اولیه به عنوان جزیی از دبیرخانه جشنواره مطبوعات وبه صورت مجموعه ای غیردولتی و غیر وابسته به معاونت مطبوعاتی و تبلیغاتی وزارت ارشاد اسلامی تاسیس شود.به همین منظور جمعی از چهره های مطبوعاتی به عنوان موسس و هیات امنای این موسسه گرد هم آمده و آن را به ثبت رساندند و پس از تشکیل هیات مدیره فعالیت اولیه خود را آغاز کردند.این مجموعه در فعالیتهای خود از حضور تعدادی از کارشناسان به عنوان شورای مشورتی و برنامه ریزی استفاده می کرد.

ظرفیت اجتماعی فرهنگی و شرایط شکل گیری آن زمان برای تشکیل چنین مجموعه ای چگونه بود؟

جامعه در دوران پس از دفاع مقدس و پس از رحلت امام راحل ( ره ) تحولات جدید اجتماعی جدیدی را تجربه می کرد و نسل جدیدی از حیث ترکیب سنی و جمعیتی در آن حضور داشت که علاقه مند بود در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی مشارکت کند.این مساله ضرورت انجام کاری نو و متفاوت در عرصه فعالیتهای فرهنگی را اقتضاء می کرد.

هسته نخست این مجموعه را چه کسانی تشکیل می دادند؟

آقای اشعری مشاور رئیس جمهور و معاون مطبوعات و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رهبری معنوی تشکیل خانه را عهده دار شده و ما را تشویق به راه اندازی آن کرده بود .و از آنجا که خود موسس و مدیر رشته علوم و معارف اسلامی بود به همراه برخی از افراد همچون موسوی جزایری ، معزی و حیدری با ایشان همراه شدیم. بخش دیگری از این مجموعه نیز همچون امیر حسین مدرس ، کاشفی خوانساری ، سید آبادی ، شامانی و... به ما پیوستند و هسته اولیه شکل گرفت.

سرمایه اولیه خانه از چه منبعی تامین شد؟

این سرمایه بطور رسمی سهام هیات موسس و هیات امنا بود اما از آنجا که خانه به عنوان یکی از بخش های تحت حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفت همچون بسیاری از نشریات و موسسات فرهنگی و انتشاراتی و نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی مختلف زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از بودجه ای حمایتی برخوردار بود و البته در کنار آن درآمدهای اندکی نیز از طریق فروش محصولات و خدمات مختلف به موسساتی چون شهرداری و یا موسسات و بنیادهای بزرگ فرهنگی به دست می آمد.

شرایط عضو گیری خانه چگونه بود؟

از همان ابتدای کار یعنی اواخر تابستان 74 کاملا معلوم بود که این کار کاری جذاب و متفاوت است.شعارهایی چون تو "بنویس ما منتشر می کنیم" یا  " جایی که هر نوجوانی می تواند بنویسد" و نمادهایی جدید و کارهای خلاقانه ای چون انتشار نشریات متفاوت که در این مجموعه بروز می یافت .سرود رسمی موسسه و یا نماد رنگی که برای موسسه انتخاب شده بود و در تمامی موسسه اعم از نمای ظاهری ساختمان تا تی شرت های اعضا و کارتهای عضویت مشهود بود.فعالیت ابتدایی خانه با حضور تعداد اندکی از هنرجویان دوره های آموزشی آغاز شد و به تدریج اعضای جشنواره مطبوعات و نیز دست اندرکاران نشریات تجربی مدارس با فراخوان های متعدد به این جرگه پیوستند و سپس خوانندگانی که با مطالعه نشریه خانه به همراهی با آن علاقه مند شدند.در زمانی که کار موسسه پایان یافت خانه حدود 5 هزار نفر فعال عضو داشت .ضمن آنکه نشریه هفتگی خانه نیز 5 هزار خواننده داشت و قرار بود به صورت روزنامه منتشر شود.

چه زمان به مرحله درآمدزایی رسیدید ؟

متاسفانه زمانی که به این مرحله رسیدیم و می توانستیم در بخش های مختلف به درآمدهای موسسه اکتفا کنیم با تعطیلی آن مواجه شدیم.

اولین مخالفت ها برای شکلگیری خانه از چه زمان آغاز شد؟

معمولا وقتی کاری مورد توجه قرار می گیرد و به نتیجه می رسد حساسیتها نیز در برابر آن آغاز می شود.در ماههای نخست شکلگیری خانه مخالفتها چندان جدی نبود اما بعدها این مسایل نمود جدی تری به خود گرفت و در برخی برنامه های عمومی پس از بازدید سران جریانهای سیاسی برخی گمان کردند که این مجموعه تشکلی سیاسی است که می خواهد با پشتوانه قدرت سیاسی و با دورخیز سیاسی به منافع خود برسد.

برخی از حساسیتها نیز به دلیل آنکه بافت ناهمگونی در اعضا و شرکت کنندگان در مسابقات برگزار شده از سوی خانه وجود داشت شکل می گرفت.همین مساله باعث شد تا پس از ماجرای تعطیلی خانه و اعتراضات عمومی نیز شدت بگیرد. بنابر این شاید بتوان گفت جنس این نگرانی در ابتدای کار چندان هم سیاسی نبود.

گویا در مقطعی نیز تلاش هایی برای دولتی کردن خانه صورت می گرفت؟

پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 76 با توجه به حساسیت های مختلف به صورت روشن تلاش هایی صورت گرفت تا خانه به صورت شاخه جوانان حزب مشارکت مطرح شود. در آن زمان کسانی که در مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته بودند اصرار جدی داشتند اداره این مجموعه را با توجه به موقعیت و جایگاه قابل قبولی که خانه در میان نسل جوان به عنوان کاری متفاوت و نو پیدا کرده بود در اختیار خود بگیرند. متاسفانه این مساله تا مدتها ادامه یافت اما از آنجا که اولا ساختار تعریف شده و قانونی موسسه دولتی نبود و ثانیاً هیچ مشکلی نیز از لحاظ قانونی وجود نداشت تلاش های آنان نیز نتیجه نمی داد.

زمزمه تعطیلی خانه چگونه شکل گرفت؟

مشکلاتی که در خصوص پرونده قضایی خانه وجود داشت به تدریج تمامی این مجموعه را دچار مشکل نمود. در کنار آن اعتراضاتی که در مدت زمان کوتاهی نسبت به خانه شکل گرفت و حتی بخشی از آن نیز به این مجموعه ارتباطی نداشت زمینه تعطیلی آن را فراهم کرد .میانگین سنی افرادی که در این مجموعه به عنوان نویسنده و یا عضو تحریریه فعالیت می کردند بین 20 تا 25 سال بود.طبعا فعالیت آنها در حیطه سیاسی نبود و از آنجا که حمایت های دولتی خاصی نیز از آن صورت نمی گرفت از تابستان سال 77 دچار تعطیلی رکود شد و بسیاری از برنامه ها همچون برپایی جشنواره ها، کلاس های آموزشی و مسابقات در نیمه کار متوقف شد.

مقصودتان از پرونده قضایی خانه همان ماجرای نشریه خانه است؟

بله ، تفکر خانه آن بود که می خواست تفکر بسیجی و متدین را در قالبی نو عرضه کند همین مساله نیز زمینه برخی از مخالفتها را ایجاد کرده بود.عده ای که از بیرون خانه را زیر نظر داشتند طیفی جوان را مشاهده می کردند که علاوه بر آنکه در آماج رسانه های تبلیغی بیگانه قرار داشتند می کوشیدند با بیانی نو به جریان معاند نه بگویند.خانه می کوشید تا این جوانان را با پرورش خلاقیتهای آنان در مقابل هجوم رسانه های دشمن مصون نگاه دارد.در میان برگزیدگان مسابقات نامه ای به رهبر انقلاب از دانش آموزان مذاهب و فرقه های مختلف دینی نیز می توانستید سراغ بگیرید. در غرفه های جشنواره نشریات تجربی نوجوانان بسیجی با چفیه هایی بر گردن و کیسه های شن همراه با نوجوانانی با طبقات اجتماعی و ظاهری کاملاً متفاوت کنار یکدیگر حضور داشتند و با یکدیگر رفاقت می کردند.صفحات و موضوعات متفاوت نشریه که حتی در ارایه پیام های دینی خود را به شیوه های سنتی رسانه ای متعارف محدود نمی کرد نگرانی هایی را ایجاد کرد تا آنکه بهانه اصلی برای مخالفت ها شکل گرفت .

در بخشی از نشریه خانه نوجوانان و جوانان سوالات خود را در نامه های به استادی مطرح می کردند. یکی از این نامه ها حاوی مضامینی بود که به عنوان سوالات یکی از نوجوانان مطرح گردید. این سوالات که در برگیرنده تشکیک در خصوص برخی از مسایل انقلاب و .... بود حساسیت هایی را بر انگیخت و از آنجا که پاسخ این نامه در شماره بعد نشریه منتشر می شد این حساسیتها را بیشتر کرد و فرصتی فراهم گردید تا عده ای با دست آویز قرار دادن این نامه در ذهن برخی ایجاد مساله کنند.چند نشریه نیز به این موضوع پرداختند و در پی آن اعتراضاتی به دنبال افتاد .

بعد از چند روز خانه تعطیل شد؟

مدت زیادی طول نکشید.بعد از یکی دو هفته دادگاه تشکیل شد و حکم مربوطه صادر شد و کار نشریه خانه نیز به این ترتیب خاتمه یافت.

حضور گرم و صمیمی نوجوانان که از نقاط مختلف کشور به خانه می آمدند را می توان از شیرین ترین خاطرات آن روزها دانست.نوجوانانی که با انگیزه ، نشاط ، امید و خلاقیتی بسزا مجال و فرصت می یافتند تا خود را معرفی کنند. ما در صفحه آخر هر شماره نشریه و در مقابل لوگوی اصلی ، لوگوهای طراحی شده توسط نوجوانان را چاپ می کردیم در این فضای ایجاد شده همه افراد احساس مشارکت و نقش می کردند و آنجا را خانه خود می دانستند. یکی از زیباترین خاطرات من در آن دوران آن است که پدری ارمنی فرزند خود را به خانه آورد و به من روحانی معمم مسلمان سپرد و گفت : من فرزندم را با خیالی آسوده به تو می سپارم و تو اینگونه تصور کن که فرزند خودت است.به نظر می رسد با رابطه ای که میان نسل جوان و خانه ایجاد شده بود مهمترین هدف خانه یعنی همراهی با مخاطب نیز محقق گردیده بود.

تلخ ترین لحظات آن زمان بود که متاسفانه گروهی این موضوع را باور نمی کردند و نادیده می گرفتند .به آنها می گفتم اگر کسی همچون من مقصر  است او را محاکمه کنید نه آنکه اجازه بدهید مجموعه از میان برود .به این مجموعه افرادی تعلق خاطر دارند که با تعطیلی آن ممکن است انگیزه های آنان نیز به یکباره از میان برود.نگاه برخی در آن دوره نگاهی یک سویه ، سیاسی و هدفدار بود و افرادی نیز که می توانستند به موضوع کمک کنند به دلیل جوی که ایجاد شده بود کاری از دستشان ساخته نبود.نامه ها و تماس هایی که نوجوانان از تهران و شهرستانهای دور دست می گرفتند و تمام امیدشان خانه بود و با سراسیمگی سوال می کردند ما چه کاری می توانیم انجام دهیم .می گفتند هر چه داریم می فروشیم تا خانه دوباره شکل بگیرد و من هیچ جوابی برای آنچه در حال رخ دادن بود نداشتم .

ممکن است با تمام تمامی آنچه گفته شد خانه دومی دوباره شکل بگیرد؟

در دوره ای این امید وجود داشت و جالب است که بدانید افراد ، نهاد ها و گروههای بزرگ سیاسی به سراغ من آمدند و تقاضا کردند که مجموعه ای شبیه به آن را مجددا احیا کنند.یکی از موسسات بزرگ اقتصادی نیز در نظر داشت ایده کار فرهنگی خانه را برای کار خود استفاده کند.بسیاری با نیت های مختلف این موضوع را مطرح کرده و بعدها نیز با عناوینی شبیه به خانه و جوان سعی کردند این تجربه را دوباره کنند.اما امروزه تصور می کنم چنین شرایطی برای ادامه کار وجود ندارد علیرغم اینکه گمان می کنم اگر کسی کوچکترین دغدغه و توجه و سهمی از مفاهیمی چون امنیت ملی و مشارکت اجتماعی داشته باشد و بخواهد با نگاهی به آینده برای نسل جدید فکری کند لازم است تا چنین رویکردی را دیگربار زنده کند.شرایط اجتماعی کشور در حال حاضر نیاز به چنین ظرفیتی برای حفظ مخاطبان خود در آینده دارد اما با توجه به حساسیتهای زیاد اجتماعی امکان چنین مساله ای وجود نداشته باشد.

نظرات 9 + ارسال نظر

سلام استاد!
روز خبرنگار مبارک
با مطلبی به این مناسبت به روزم.

حمیدرضا 1389,05,26 ساعت 13:15


به نام خدا
پاسخ هایی کاملا متفاوت به سوالات خبر نگار محترم روزنامه قدس از بینش یک غیر حجت الاسلام:
*مایلیم ورود به این بحث را با طرح این پرسش آغاز کنیم که اصولاً عرفانهای نوظهور از چه زمانی پدیدار شدند؟
** انسان از ابتدای خلقت بدنبال بر قراری راه مستقیم شناخت و کسب معرفت نسبت به خود و پروردگار خود بوده و هست.
در این رابطه خداوند هادیانی را از جنس خود انسان برای هدایت ایشان مامور فرموده است.
دستورات هادیان منتخب الهی در قالب احکام دینی و مذهبی به روحانیان و راهبان و قدیسان و... منتقل می گردید.
بطور کلی از زمانی که روحانیون و رهبانان و متدینین هر دین و مذهب بجای انتقال دین حنیف الهی به مردم تشنه حقیقت و عدالت به تکرار عادات و سنت های جاهلیت و توسعه منافع و گسترش حوزه نفوذ و قدرت خود روی آوردند ، عرفان های نو ظهور پدیدار شدند!

*منشأ و خاستگاه این گونه عرفانها از ابتدا از کجا بود؟
** خداوند متعال برای هشدار ، اتمام حجت و بعضا تنبیه متظاهرین به تدین و روحانیت و مدعیان معرفت ، گوشه ای از پیام خالص خود و دستورات ادیان حنیف و پیوسته را از طریق افرادی گمنام به گوش مستضعفین عالم می رساند این مهم را می توان منشاء و خواستگاه اصلی این گونه عرفان ها دانست.

*پس اگر پیوستگی و رگه هایی از ادیان مختلف در این گونه عرفانها دیده می شود، دلیل تقابل آنها با مفاهیم مختلف ادیان در چیست؟
** اندک مدتی پس از حیات این گونه عرفان های خالص ، مجددا منفعت طلبان و قدرتمداران دینی و دنیایی ، بجای درک پیام الهی و بازگشت به توحید ، با نفوذ عوامل ظاهر و پنهان خود در این منشاء های خالص ، باعث فریب اذهان عمومی و انحرافی و متفرق و متقابل جلوه دادن مفاهیم این گونه عرفان ها با ادیان الهی گردیده اند.

*آیا در اینکه هر عرفان و جنبشی که پدید آمده است در تعارض با دین است، تحقیق و پژوهشی صورت گرفته است؟
** معرفت یعنی مجموعه ای از اطلاعات انسان در خصوص هر گونه خبر ، حادثه و اتفاق مورد نظر ، این مجموعه در سه سطح
1- شناخت ، یعنی کلیات خبر ، حادثه و اتفاق ،
2- فهم ، یعنی اطلاعات بیشتر و ریزتر از خبر و حادثه و اتفاق و
3- درک ، یعنی واقع شدن در مرکز و منشاء خبر ، حادث و اتفاق .
مجموعه این سه سطح اطلاعات را می توان بینش و یا منظرگاه انسان محقق و پژوهشگر نسبت خبر ، حادثه و اتفاق مورد نظر تعریف کرد.
محقق و پژوهشگر می بایست چند خصوصیت بارز و قابل قبول داشته باشد تا نتیجه تحقیقات وی به صداقت و عدالت نزدیکتر گردد. این خصوصیات محقق و پژوهشگر عبارتند از:
- خالص و طالب حق بودن.
- عدم وابستگی کامل وی به هیچیک از گروه های متظاهر به دینداری و یا قدرت مداری و سیاست بازی.
- گذر از پله عقل و علم (جزء) خود و با حب شدید اتصال و توکل به عقل و علم (کل) الهی (گذر از ادعای عقلانیت و عالمیت جزء نگر و مدرک گرا و مستند ساز با استنادات مشتبه مربوط به آباء و اجداد)
- عدم توسل و توکل محقق و پژوهشگر به ابزار های من دون الهی ، حربه های ظاهر فریب و توجیه گر لشگر شیطان.

با کمال تاسف تا کنون مطالب ارائه و منتشر شده بعنوان تحقیقات و پژوهش در خصوص عرفان های مطرح ، توسط افرادی انجام گرفته است که بوضوح هیچیک از اصول مهم تحقیق و پژوهش فوق را رعایت نفرموده اند.

*به نظر می رسد نوعی تفاوت دیدگاه در بررسی این جنبشها در حوزه و دانشگاه وجود دارد. نمونه آن در برخورد با «عرفان حلقه» است. در شرایطی که این عرفان از سوی صاحبنظران حوزه کاملا مورد تردید قرار می گیرد دانشگاه با برگزاری جلسات شناخت آن و یا حمایت از پایان نامه هایی در این خصوص آن را مورد تایید قرار می دهد...
** اصول بررسی و تحقیق و پژوهش در خصوص این نوع جنبش ها توضیح داده شد و لذا با یک برآورد کلی از بینش کاملا متفاوت حاکم بر افراد و فعال در محیط حوزه نسبت به محیط دانشگاه می توان دریافت که حوزه قبل از اینکه مدعی ارتقاء بینش علمی و تحقیقاتی باشد ، مدعی پر و پا قرص دین شناسی و دین مداری با رعایت تمامی ظواهر متصور بر دین و مذهب سنتی مورد علاقه خود است به همین دلیل نگاه اولیه حوزه به هر غیر حوزوی یک نگاه غریبه ضعیف و خالی از استدلال های ظاهری و باطنی است. از اینرو تحقیق و پژوهش حوزه در این رابطه نیز با نگاه و قضاوت اولیه یکسویه محکومیت طرف مقابل در اذهان محققین و پژوهشگران ایشان خواهی نخواهی حک شده و کلیشه حکم نیز قبل از هر گونه مباحثه و مقابله صادر شده است.
حوزه هر گونه ادعایی را مردود اعلام می نماید مگر اینکه با معیار های کلیشه شده در سطح بینش فعالین محیط قدرت و نفوذ خودش مطابقت داشته باشد. و لذا هر کس ادعا نماید که چیزی را خارج از چارچوب های تعریف شده حوزه بدست آورده است ، یا می بایست به مصلحت آن یافته را با چارچوب های حوزه ، منطبق نماید و یا محکومیت دروغگویی و انحراف از دین و مذهب و ارتداد و شایعات و شیادی و ... را بجان بخرد.
ملاحظه می فرمائید که با این دیدگاه و بینش تعریف شده که بارها و بارها بطور عملی از تحقیقات و پژوهش های محیط حوزه ، مشاهده شده است حتی اگر امام زمان(عج) نیز ظهور فرموده و به مخالفت با یکی از چارچوب های قطعی فرض شده بر حوزه و تعریف های حوزه از ایشان ، بر خیزند ، بلافاصله صدور حکم ارتداد و خارج از اسلام و تشیع بودن و انحراف و شیادی اباصالح(عج) نیز از همین دیدگاه صادر می گردد.
و اما دانشگاه علیرغم تجارتی شدن مکان های در اختیار و دوره های آموزشی آن ، بلاخره کسی پول و مال خود را با میل رغبت می دهد و دیگر در ازای ارائه خدمات و آموزش ، این پول و مال را می گیرد و در این رابطه طالب علم و خدمات اختیار کامل دارد که نسبت به مطالب آموزشی و یا کیفیت ارائه خدمات اعتراض نماید و یا نسبت به آن ساکت و بی تفاوت باشد. از اینرو دانشگاه حتی سالن های اجاره ای آن را بیشتر کسانی پر می کنند که مشتاقانه تر و آزادانه تر به دنبال یافته ها و علوم و دانش و معرفت ارتقاء یافته و غیر کلیشه ای هستند.
اصولا حوزه ها از برگزاری جلسات عمومی و حضور جمعی در خصوص خود شناسی (معرفت نفس) ، با کسانی که چارچوب های تعریف شده آنها را مردود و اعتقادات و عبادات بر این اساس را باطل می کنند ، شدیدا پرهیز نموده و ترجیح می دهند این گونه مجالسه ها و مناظره ها بطور خصوصی و بدور از نگاه و گوش عموم مردم و با تعامل به نفع هارمونی بهداشت معنوی جامعه که حوزه خود را متولی آن می داند حل و فصل گردد. البته این در حالی است که هارمونی بهداشت معنوی واقعی جامعه با ارتقاء بینش و ضد ضربه شدن بینش تک تک افراد جامعه نسبت به تمامی حربه های ظاهر فریب و قدرت طلب شیطان امکانپذیر است و عوامل حوزه که خود را وارث دین و مذهب حنیف می دانند مانند رویه صادقانه پیامبران می بایست در این مباحث نیز بی پرده و بطور آشکار با جامعه امروزی که تشنه دانایی و هوشمندی است ، روبرو شوند.
همه پیامبران و ائمه اطهار (فارق از این که در حوزه بوده باشند و یا در دانشگاه) حتی به قیمت جان خود در این خصوص همت و تلاش نموده اند تا هر یک دسته ای از حربه های مخفی و ظاهر فریب شیطانهای انس و جن را برای مردم و آیندگان موحد و حق طلب آشکار سازند تا در زمان ظهور میراث دار آنان اباصالح(عج) هیچ نکته و مطلب پیچیده و پنهانی برای انسان باقی نمانده باشد و حجت بالغه بر همه ابناء بشر تمام شده باشد.

*نسل جوان ما چگونه می توانند جنبش های نوظهور معنوی صادق را از جنس کاذب آن تشخیص دهند؟
** در ارتباط خالصانه همه افراد بشر با خدای خود بطور فطری سه اصل کلی حاکم است :
1- اصل "لا اله الا الله" (هیچ خدایی نیست بجز الله)
2- اصل "ایاک نعبد" (فقط و فقط عبادت مخصوص الله است)
3- اصل "ایاک نستعین" (فقط و فقط استعانت و کمک خواستن از الله است)
با اجازه دادن به جوانان که بتوانند بیطرفانه بر طبق این سه اصل فطری اصول دین (توحید ، عدالت ، معاد جسمانی ، نبوت و امامت) خود را بدور از تحکم و سم پاشی های مغرضانه بمنظور ایجاد ترش و وحشت ، با اختیار خود و استعانت از الله تحقیق و پژوهش نمایند.
البته چنانچه حوزه و دانشگاه نیز بطور متحد و کاملا بیطرفانه با تمامی امکانات در خدمت جوانان و طالبان حقیقت (صدق و کذب) قرار داشته باشند ، به سرعت به جامعه ای خواهیم رسید که هیچ کاذبی توان و امکان پنهان شدن در ظاهر لباس صدق و دین حنیف و مذهب شریف را نخواهد داشت./انشاالله
26/مرداد/1389



ظهور و اهداف شکل گیری عرفانهای نوظهور



امروزه، نو معنویت گرایی و عرفان های نوظهور از طریق ترجمه هایی چون مجموعه کتاب های مراقبه اوشو، مراقبه تعالی بخش معروف به تی ام، مهاراشی ماهش یوگی، عرفان سرخ پوستی واکنکار پُل تویچل، عرفان یوگا، فالون دافای لی هنگجی، موسیقی دیوانه وار بلک متال «مرلین منسون» عرفان دارویی و... در حال ورود به جامعه ماست. تجزیه و تحلیل ماهیت، ویژگی ها و تفاوت های نو معنویت گرایی و عرفانهای نوظهور با معنویت و عرفان دینی را می توان از مهم ترین چالش ها و موضوعاتی دانست که پیش روی معنویت و عرفان - پژوهان قرار گرفته است. وجوه و ابعاد این تمایزات و تضادها را می توان در حوزه های معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی، مبانی فکری و آیین رفتار و سلوک عرفانی مورد مداقه قرار داد.

● نام گفت و گو شونده: حمید رضا - مظاهری سیف


● خبرنگار: جواد - صبوحی ● منبع: روزنامه - قدس - تاریخ شمسی نشر 28/4/1389





پرسش این است که فرقه های نو معنویت گرا از چه منظر و رویکردی درصدد بازآوری و ساخت دادن اندیشه نو معنویتگرایی و عرفانهای نوظهور برای انسان معاصر بر آمده اند. پاسخ به این پرسش و پرسشهایی از این دست، بهانه ای برای بررسی موضوع این گونه عرفانها در گفتگو با تعدادی از کارشناسان این حوزه است که از امروز تقدیم حضورتان می شود.
بخش نخست این مجموعه را به گفتگو با حجة الاسلام مظاهری سیف؛ مدیر گروه مطالعات جنبشهای معنوی نوپدید در پژوهشکده باقرالعلوم(ع) اختصاص داده ایم.
ایشان در نگاهی کلی به این مجموعه، خاستگاه و چرایی ظهور آنها را تبیین می کند. گفتگوی ما با ایشان را مطالعه بفرمایید:

*مایلیم ورود به این بحث را با طرح این پرسش آغاز کنیم که اصولاً عرفانهای نوظهور از چه زمانی پدیدار شدند؟
**نوظهور بودن این عرفانها مورد اختلاف نظر محققان است؛ مثلاً خانم آیلین بارکر دهه 70 را زمان آغاز جنبشهای نوپدید می داند و می گوید: جنبشهای جدید و دینهای نوظهور از دهه 1970 به بعد به وجود آمده اند. یکی دیگر از دانشمندان که در این زمینه فعالیت دارد، دهه 60 را مبدا پیدایش این عرفانها می داند و برخی دیگر معتقدند که دوره پس از جنگ جهانی دوم؛ یعنی حدود دهه 50 به بعد را باید سرآغاز پیدایش این عرفانها دانست و برخی دیگر معتقدند این عرفانها مولود قرن بیستم اند.
ولی به نظر می رسد اگر به جای آنکه قایل به محدوده زمانی خاصی باشیم چند شاخص را برای این گونه عرفانها تعریف کنیم، به بررسی روشن تری در این خصوص دست خواهیم یافت. چون کسانی که مثلاً قایل به محدوده زمانی قرن بیستم هستند خود نیز به مواردی اشاره می کنند که مربوط به قرن نوزدهم است. ولی آنچه مشخص است این است که تعداد این عرفانها در قرن 19 بسیار اندک بوده است و در نیمه دوم قرن بیستم به اوج خود و به هزاران فرقه می رسد. این عرفانها حاصل تلفیق بین چند دین هستند و یا اینکه بین آموزه های برخی ادیان و علوم جدید تلفیقی صورت گرفته است. این عرفانها ادعا می کنند که می خواهند به نیازهای انسان جدید پاسخ گویند مثلا می گویند انسان جدید اضطرابهای فزایندهای دارد و ما می خواهیم به او آرامش دهیم. اگر این معیار در نظر گرفته شود، می توان به برخی از جنبشهای قرن هجدهم نیز جنبش نوپدید معنوی اطلاق کنیم.

*منشأ و خاستگاه این گونه عرفانها از ابتدا از کجا بود؟
**منشا این عرفانها متعدد است، به عنوان مثال عرفانهایی وجود دارد که خاستگاه آنها کشورهای شرقی، یا اروپایی و آمریکایی است. بنابر این نمی توان خاستگاه ویژه ای را برای آنها عنوان کرد، به عبارتی هر جا که تمدن جدید وجود داشته و اقتضائات جدید را با خود به همراه برده است می توان انتظار پیدایش جنبش های نوپدید معنوی را داشت. اما می توان بطور کلی ادعا نمود که برخی از آموزه های ادیانی چون بودایی و برخی از آموزه های ادیان ابتدایی همچون شامانیسم ها در این گونه عرفانها چشمگیر است. البته آموزه هایی از ادیان اسلامی، مسیحی و یهودی نیز در آن دیده می شود.

*پس اگر پیوستگی و رگه هایی از ادیان مختلف در این گونه عرفانها دیده می شود، دلیل تقابل آنها با مفاهیم مختلف ادیان در چیست؟
**مقصود من پیوستگی نیست. این عرفانها از ادیان مختلف و علومی چون روان شناسی و دستاوردهای فلسفی جدید و همچنین از عرفان اسلامی اقتباس کرده اند. این اقتباس در گزاره های دیگری قرار می گیرد و ممکن است مفهوم آن کاملا تغییر کرده و معنای دیگری به خود گیرد. کاذب بودن این گونه عرفانها به این دلیل است که عرفان کارکرد و مفهومی دارد که اگر این مفهوم بر آموزه ها و تعالیم یک مکتب عرفانی صدق کند، می گوییم این عرفان می کوشد آدمی را به سوی خدا و درک عمیق پروردگار و رسیدن به مفهوم یگانگی و یکی شدن با او سوق دهد. اگراین مساله با موضوع فرقه های مورد نظر صدق کند، می توان آن را صادق و در غیر این صورت آن را کاذب و انحرافی تلقی کنیم. به این جنبشها نمی توان عرفان گفت، زیرا برخی از اینها عرفان نیستند و صرفاً در پی معنویت گرایی اند. معنویت عمومیتی دارد که می توان به تمامی این جریانها اطلاق کرد.

*آیا در اینکه هر عرفان و جنبشی که پدید آمده است در تعارض با دین است، تحقیق و پژوهشی صورت گرفته است؟
**اگر بخواهیم به صورت علمی جنبشهای معنوی نوظهور را بررسی کنیم، می توانیم بگوییم حرکت امام (ره) نیز نمونه این جنبش معنوی نوظهور است که توفیقات بسیار گسترده ای داشته است و به همین دلیل نمی توان تمامی آنها را مورد تردید قرار داد، بلکه باید با پرهیز از پیشداوری، معیارها و چارچوبهای مشخصی را برای این منظور تبیین کرد. اما آنچه مشخص است این است که در غالب این فرقه ها و جنبشها انحرافاتی وجود دارد برای مثال مفهوم خدا که در عرفان اسلامی وجود دارد، در عرفانی که پائولوکوئلیو آموزش می دهد وجود دارد و ظاهراً وی با مطالعه برخی از منابع اسلامی و برخی دیگر از ادیان از آن استفاده کرده است اما وقتی کمی بیشتر در آموزه های وی دقت می کنیم درمی یابیم خدایی که وی از آن صحبت می کند، خدای متعالی در عالم هستی نیست؛ بلکه خدایی درونی است و در واقع به آن نیروی درونی همه انسانها خدا اطلاق می کند.
این تحریفات را می توان در بسیاری از آموزه های معنویات نوظهور مشاهده کرد. این جنبش ها ادعای عشق الهی را مطرح می کنند اما این عشق با عشقی که ادیان اصیل از آن صحبت می کنند کاملاً متفاوت است. آرامشی که این جنبشها ادعا می کنند با آرامش واقعی ادیان متفاوت است. این جنبشها گاهی نیز ممکن است به فرازهایی از آیات قرآن کریم و یا انجیل استناد کنند اما از معنای واقعی آن عدول کرده است.

*به نظر می رسد نوعی تفاوت دیدگاه در بررسی این جنبشها در حوزه و دانشگاه وجود دارد. نمونه آن در برخورد با «عرفان حلقه» است. در شرایطی که این عرفان از سوی صاحبنظران حوزه کاملا مورد تردید قرار می گیرد دانشگاه با برگزاری جلسات شناخت آن و یا حمایت از پایان نامه هایی در این خصوص آن را مورد تایید قرار می دهد...
**این گونه نیست. دانشگاههای مختلف سالن های خود را اجاره می دهند و گروههای مختلف می توانند از آن استفاده کنند. برای مثال فردی مدتها در دانشگاه شهید بهشتی همایش های معنوی برگزار می کرد اما همین فرد مدعی امام زمان بودن است. بنابر این برگزاری جلسات در تالار یک دانشگاه و محیط علمی دلیل بر حمایت از آن جلسات نیست. در خصوص عرفان حلقه رئیس یکی از دانشکده های دانشگاه تهران که پایان نامه هایی را جعل کرده بود برکنار شده است. بنابر این جعل سند و پایان نامه نیز این موضوع را تایید نمی کند.
من سه ساعت با بنیانگذار این عرفان مناظره داشته ام ولی ایشان اجازه تهیه گزارش تصویری از این جلسات را نداد. در عین حال از سوی جامعه علمی حوزه اعلام می کنم، آماده ایم با هر فرد در هر نقطه از دنیا که تصور می کند مکاشفه و یا هرگونه ره؛ ورد عرفانی، معنوی و دینی دارد گفتگو کنیم، چون در مکاشفه بسته نیست. تمامی انسانها مکاشفاتی را در زندگی خود دارند اما تفسیر این گونه مکاشفات و فهم آن مهم است. در فلسفه عرفان و فلسفه فاصله ای بین دریافت، تفسیر و تعبیر وجود دارد. این فاصله فرصت و مجالی برای انواع تحریفات است. حوزه علمیه قم آماده است تا با هر فرد که مدعی است مسیح، بودا و... شده و به بیماری معنوی مواجه شده است گفتگو کند. اما ظاهرا این عده تنها مایل اند این گونه مسایل را در جمع تعدادی از مریدان خود مطرح کنند تا برای آنها سوت و کف زده شود.

*نسل جوان ما چگونه می توانند جنبش های نوظهور معنوی صادق را از جنس کاذب آن تشخیص دهند؟
**این مساله را می توان در سطوح مختلف تجزیه و تحلیل کرد. نکته اول اصول اخلاقی، شریعت و عقل است. اگر این سه مفهوم در جنبشی وجود نداشت، قطعاً باطل است. در سطوح دیگر ممکن است جنبشی ظاهراً این سه را پذیرفته باشد اما وقتی بعد عقلانی آن را تجزیه و تحلیل کنید، به مغالطه ای در آموزه های آنها دست می یابید. به جلسه عرفانی که مسترهای آن اخلاق را زیرسؤال می برند، نمی توان اعتماد کرد.
در سطحی دیگر ممکن است توضیحات دقیق تری ارایه شود، بنابر این لازم است این گونه توضیحات را به شکل عمیق تری مورد بررسی قرار داد.
برای مثال خدایی که در این گونه مکاتب مطرح می شود، خدای متعالی نیست؛ این خدا به نفس بشری و نیروهای درونی انسان تبدیل شده است. البته تردیدی در این نیست که آدمی نیروهای درونی عظیمی در اختیار دارد که استفاده و شکوفا کردن آنها بسیار ارزشمند است و لازم است تا هر فردی برای ارتقای کیفیت زندگی خود و کمک به دیگران از آن استفاده کند. اما این نیرو خدا نیست، بلکه از سوی پروردگار به من اعطا شده است. در سطوح دیگری از این گونه جنبشها لازم است تا مباحث دقیق علمی انجام شود، مثلاً برخی از این فرقه ها مسایل فیزیک کوانتوم را به فیزیولوژی و آیات قرآن ربط می دهند و پس از بررسی دقیق این ادعا مشخص می شود فردی که می خواهد این مقولات را به یکدیگر ارتباط دهد خود، حلقه های ارتباطی آن را گم کرده است.
در حقیقت هدف این عده آن است که می کوشند تا از طریق ارتباط میان بخشهای مختلف علوم پیروان آنها را مرعوب کنند، در حالی که ممکن است کسی که عرفان می داند با روانشناسی آشنایی نداشته باشد و وی تصور می کند عرفان در روان شناسی بسط یافته و تحت تاثیر آن قرار می گیرد، بنابراین لازم است تا این موضوعات از سوی متخصصان مختلف علوم مورد تایید قرار گیرد و یا افرادی را تربیت کنیم که به اندازه کافی از علوم مختلف آگاهی لازم را داشته باشند و بتوانند این جریانها را که بصورت بین رشته ای فعالیت می کنند آسیب شناسی کنند.








طاهره 1389,06,20 ساعت 12:20 http://baznevis.blogfa.com/

سلام آقای جواد صبوحی
کم پیدایید؟

نجفی 1389,06,20 ساعت 19:42 http://ahmadspace.blogfa.com/

سلام برادر . خوب هستی؟ عید شما مبارک

سلام و عرض ادب یه مدیریت پرانتز

با علاقه، ادب و افتخار لوگوی پرانتز را در وبلاگم قرار دادم.

بنده عضو کوچکی از جامعه مظلوم مطبوعاتی کشور هستم که در استان گلستان به عنوان سرپرست روزنامه‌های اعتماد و اعتماد ملی فعالیت داشته و اینک به عنوان سرپرست روزنامه شرق در حال انجام وظیفه می‌باشم.
با تمام وجود علاقمند به استفاده از ارتباط با پرانتز می‌باشم.
موفق و پیروز باشید

نوشته جدید وب رسانه و ارتباطات:

"نام «روابط‌عمومی»را عوض کنیم‌"

لطفاً اظهار نظر فرمائید.

سلام. حق با شما بود. دوباره مقایسه کردم. کاش حداقل یک کلمه در درآمد مصاحبه تغییر داده بودید که چنین بساطی برای من پیش نمی‌آمد

با سلام خدمت اقای صبوحی
مصاحبه شما با اقای زائری مرا به یاد سالها قبل انداخت همان زمانی که من به عنوان مدرس خانه روزنامه نگاران جوان با طیف نوجوانانی به عنوان دانش اموز یا دانشجوی روزنامه نگاری روبه رو بودم که از شور و شوق جوانی انان درس ها اموختم . درکلاس هایی که اقای زائری در خانه روزنامه نگاران جوان برپا شد می توانستیم خلاق ترین وپر استعداد ترین روزنامه نگاران نوجوان را کشف کنیم . من نمی دانم که چرا زمانی که یک کار مثبت در تمامی عرصه ها به ویژه در عرصه روزنامه نگاری صورت می گیرد همه علیه ان بسیج می شوند . به اعتقاد من تعطیل کردن خانه روزنامه نگاران جوان ونشریه مربوطه ان و همچنین کلاسهای اموزش روزنامه نگاری این خانه یکی از ضربات غیر قابل جبران بود که به روزنامه نگاری این مملکت وارد شد .دیگر به سختی توانستیم که استعدادهای نوجوان وجوان را درعرصه روزنامه نگاری کشف کنیم واساسا این کشف در شرایط اسفناک روزنامه نگاری کنونی کشور بی معنا است

همکاری 1389,07,15 ساعت 14:43 http://www.soomar63.com

با سلام
شما برای معرفی خود در دنیای اینترنت داشتن یک وبلاگ را انتخاب نموده اید.
آیا می دانید برای داشتن یک وب سایت حرفه ای با تمامی امکانات که به طور کامل متعلق به شما باشد (به جای یک وبلاگ)، چقدر باید هزینه نمایید؟
فقط 15000 تومان!!! شاید باور کردنی نباشد. اما شرکت سومار برای اولین بار این امکان را برایتان فراهم کرده است.
زمان آن رسیده است که به طور حرفه خود را معرفی نمایید...
برای توضیح روی لینک سایت ما کلیک کنید...
منتظرتان هستیم
شرکت سومار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد