پدر و مادر محترم؛ تلویزیون پرستار بچه نیست!

بسیاری از پدرمادرها به تلویزیون به عنوان پرستار بچه نگاه می‌کنند،‌ اما کسانی که در صنعت تلویزیون هستند نگاهی متفاوت به کودکانی دارند که به این جعبه می‌نگرند. روان‌شناسان بر این عقیده است، کودکان پیش دبستانی نباید تلویزیون ببینند و یا بازی‌های کامپیوتری در دسترس آن‌ها قرار گیرد. برخی از بازیگران معروف تلویزیون و سینما نیز در میان کسانی قرار می‌گیرند که معتقد به سخت‌گیری بیشتر برای تماشای تلویزیون هستند. مثلا یکی از آن‌ها به روزنامه استرالیایی کوریرمیل گفته است که به جای تماشای تلویزیون فرزندش را ترغیب می‌کند تا وقت خود را با همسالانش بگذراند. مشکلی که تلویزیون ایجاد کرده است این است که مردم معمولا برای چند ساعت متوالی کودکی خود را جلوی تلویزیون رها می‌کنند و به اصطلاح «خودشان را راحت می‌کنند»؛ می‌توانید کودک خود را به فعالیت‌های مفید دیگری مثل نقاشی‌کردن و بازی‌های غیررایانه‌ای ترغیب کنید تا تخیل آن‌ها قوی‌تر شود. همچنین بهتر است کارتون‌ها و فیلم‌های مناسب را خود انتخاب کنید و در دوره‌های زمانی مشخص،‌ مثلا هفته‌ای یک یا دو بار به فرزندتان اجازه دهید تلویزیون ببیند. در سال ۲۰۰۵ بنیاد خانواده کایزر پژوهشی انجام داد که نشان می‌داد کودکان زیر شش سال روزانه دو ساعت و کودکان و نوجوانان در محدوده سنی ۸ تا ۱۸ سال چهار ساعت در روز را به تماشای تلویزیون اختصاص می‌دهند. عمده نگرانی‌ها درباره تماشای تلویزیون به آن‌چه که بچه‌ها در تلویزیون می‌بینند و زمانی که برای این کار صرف می‌کنند باز می‌گردد. معمولا در ایران پدر و مادرها از فیلم‌ها و کارتون‌های پر از خشونت و برخورد غافل می‌شوند و کودکانشان ساعت‌ها با فیلم‌های تلویزیونی پر از خشونت تنها می‌گذارند. جدای از مساله خشونت و پرونوگرافی در برنامه‌های تلویزیونی، والت‌دیزنی برای تعیین میزان اثرگذاری برنامه‌های خود بر روی مخاطبان آزمایش‌های جدیدی را بر روی رفتارهای مختلف گروه‌هایی آزمایشی از مخاطبان به صورت دوره‌ای انجام می‌دهد تا عکس‌العمل آن‌ها نسبت به پیام‌های مختلف و شیوه ارائه بسنجد. حالا به نظر شما وقتی فرستنده با این دقت و توجه پیام را طراحی می‌کند، می‌توان کودکی را بدون هدف پای تلویزیون رها کرد و به دنبال کارهای دیگر رفت؟ پدر و مادر عزیز! تلویزیون پرستار بچه شما نیست...

روزنامه محلی بریتانیایی از توییتر برای گزارش ورزشی زنده استفاده می‌کند

روزنامه محلی «ایوینینگ لیدر» برای پوشش خبری مسابقات فوتبال محلی از ساختار میکروبلاگنویسی «توییتر» استفاده می‌کند. این روزنامه حدود دو ماه پیش برای نخستین بار با استفاده از فضای ۱۴۰ کاراکتری هر پست توییتر برای گزارش زنده بازی تیم محلی‌شان«Wrexham» و تیم میهمان «Accrington Stanley» استفاده کرد. پوشش خبری فوق هم در وب‌سایت روزنامه و هم برای کسانی که کاربری با نام « the paper's Wrexham Twitter account» را در توییتر اصطلاحا Follow می‌کنند قابل دسترسی است. این روزنامه همچنین با نام کاربری دیگری در توییتر اخبار خود را منتشر می‌کند و خوانندگانی که این روزنامه را Follow کنند، از آخرین اخبار مطلع می‌شوند.

«مارتین وایت» معاون سردبیر روزنامه که از طرفداران قدیمی تیم رکسهام (Wrexham ) با استفاده از تلفن همراه خود پست‌های جدیدی را در مورد بازی این تیم، چند دقیقه یکبار برای اشتراک توییتر می‌فرستاد.

بدین ترتیب با هزینه‌ای اندک و امکاناتی دم دستی به راحتی مخاطبان این روزنامه و هواداران آنلاین تیم رکسهام از آخرین رویدادهای بازی با خبر می‌شدند، اتفاقی که با وجود کوچک بودن ظاهری‌اش می‌تواند مقدمه‌ای برای فراگیرتر شدن گزارش فوتبال به کمک فن‌آوری‌های همگراشده تلفن همراه و اینترنت باشد.

***

این مطلب را در وبلاگ جدید ببینید: اینجا

درباره پادکست در همشهری عصر

 

صفحه رسانه روزنامه همشهری عصر کم کم دارد جا می‌افتد. برای این شماره، گزارشی نوشتم در مورد پادکست و یک یادداشت هم از امیر گرفتم درباره شیوه ساخت پادکست به صورت یک راهنمای عملی، که فکر کنم ترکیب خوبی از آب درآمد.

وقتی میکروفون برای همه باز می‌شود

چگونه پادکست بسازیم؟


این مطلب را در وبلاگ در حال تکمیلم هم ببینید : اینجا
لطفا حتما درباره ساختار جدید نظر بدهید

چند مشاهده ارتباطی از یک مسابقه فوتبال

امروز پس از چندین سال این فرصت را یافتم که برای دیدن بازی فینال جام حذفی استادیوم رفتن را باردیگر تجربه کنم. جدای از خاطرات فراوانی که با خداحافظی علیرضا منصوریان از دوران جوانی زنده شد، چند مشاهده در حوزه رسانه‌های جدید و موبایل داشتم که فکر کنم قابل پرداخت و طرح هستند.
نخست اینکه مانند تجربه جهانی، موبایل‌‌‌ها به عنوان ابزاری برای عکاسی و فیلم‌برداری از صحنه‌های به یاد ماندنی ابزاری نسبتا متداول و فراگیر بودند. به اینها باید چند موبایل دارای پخش تلویزیون انالوگ را هم اضافه کرد که وقتی مانیتور بزرگ ورزشگاه تصاویر صحنه‌های حساس را پخش نمی‌کرد، مورد توجه قرار می‌گرفتد.
نکته دیگر اینکه به نظرم هنوز راه زیادی داریم تا اینکه این صاحبان این موبایل‌ها به این سطح از سواد رسانه‌ای برسند که می‌توانند تصاویر و فیلم‌هایی را که از صحنه‌های حساس تهیه می کنند بر روی سایت‌های اشتراک عکس و فیلم قراردهند. نکته دیگر اینکه بعد از گل دوم استقلال بر روی اسکوربورد ورزشگاه این جمله نقش بست که ویدئوی این گل از سایت مجموعه ورزشی آزادی قابل دریافت است. داشتن ویدئوی این گل و احتمالا بلوتوث کردن آن برای دیگران احتمالا از خواست‌های مهمی است که می تواند سبب توجه مخاطبان به این سایت شود.
فکر می کنم موبایل مانند همه دنیا در ایران هم خود را به ساختارهای موجود تحمیل کرده است ولی سرعت مطالعات انجام شده درباره آن کند است و جای کار بسیاری وجود دارد.

× این مطلب را در وبلاگ جدیدم هم ببینید: اینجا ×

اسباب کشی

احتمالا اسباب کشی می‌کنم به اینجا
دو سال و چهارماه فکر کنم زمان زیادی باشد و نشان از این دارد امکانات بلاگفا در این مدت جواب داده است و واقعا هم سرویس‌دهنده خوبی است، اما فکرهایی که در سرداشتم ایجاب می‌کرد به یک فضای با امکانات بیشتر بروم و فعلا بلاگر را انتخاب کردم؛ هرچند اینحا هم هست اما ترجیح ‌می‌دهم در جایی مثل بلاگر باشم که امکانات فراوانی در اختیار قرار می‌دهد.
تا ببینیم چه می‌شود..

مصاحبه من با مهدی سدیفی، مقدمه‌ای شد بر بحث سوادرسانه‌ای در صفحه رسانه همشهری عصر که در ادامه کار به صورت جدی‌تری دنبال خواهد شد.
 سدیفی مولف کتابی است به نام موسیقی شرق و غرب که به همراه یک سی‌دی منتشر شده است و در آن اطلاعات نسبتا جامعی درباره انواع موسیقی شرق و غرب یافت می‌شود. کتاب را مرکز پژوهش‌های رادیو منتشر کرده است.
متن مصاحبه در همشهری‌آنلاین را از اینجا بخوانید و یا در ادامه مطلب دنبال کنید:
ادامه نوشته

موبایل به کمک تلویزیون می‌آید

پخش سراسری شبکه‌های تلویزیونی و همه‌گیر شدن این رسانه توده‌ای، تا پیش از ظهور اینترنت تقریبا به عنوان نقطه پایانی بر مساله دوسویگی تلقی می‌شد؛‌ حجم بسیار گسترده مخاطبان تقریبا هر نوع تعاملی را ناممکن می‌سازد و حضور مردم در رسانه‌های توده‌ایِ پخش سراسری تنها به آنچه در تلویزیون به VOX POP معروف است و ترجمه لاتین آن می‌شودذ: صدای مردم؛ محدود مانده بود. به این ترتیب تنها زمانی که تهیه‌کننده یا کارگردان تصمیم می‌گرفت،‌ دوربین به میان مردم می‌رفت و گزیده‌ای از نظر و حرف آنها درباره موضوع مورد نظر را پخش می کرد. جدای از این شاید همه ما زمانی را به یاد داشته باشیم که مجریان تلویزیون ایران، هر روز صندوق پستی برنامه خود را اعلام و تاکید می‌کردند روی پاکتهای پستی نام برنامه درج شود تا روباط عمومی سازمان در طبقه‌بندی حجم وسیعی از نامه‌های رسیده راحت‌تر باشد؛ شاید هم به یاد داشته باشیم که گاهی کوهی از این نامه‌ها را در استودیو نشان می‌دادند تا میزان توجه مخاطبان به برنامه را به رخ بکشند.
 
این رویه هم در ایران و هم در جهان دستخوش تغییرات فراوانی شده است. سالهاست که ایمیل به عنوان ابزاری ساده‌تر برای انتقال و بازخورد نظرات به دبیران رسانه‌های توده‌ای ابزار مناسب‌تری شده است. با ظهور پیام کوتاه به عنوان بازاری سریع برای ارسال نظرات در حجم و اندازه‌ای نسبتا محدود این دوسویگی در سطوح جدیدی به تلویزیون و رادیو به طور خاص و رسانه‌های توده‌ای به طور عام بازگشته است.
 
بیشتر برنامه‌های تلویزیونی صدا وسیما در ماه‌های گذشته به عنوان معیاری برای میزان توجه مخاطب به برنامه تهیه شده به آمار شرکت‌کنندگان در مسابقه تلفن همراه که شامل یک نظرسنجی و یا پرسشی نظیر این است، استناد می‌کنند. در رسانه‌های دنیا نیز با توجه به وسعت بیشتر زیرساختهای تلفن همراه این مساله رواج بیشتری دارد. یکی از کاربردهای جدی پیام کوتاه مربوط به تلویزیون‌هایی است که به طور اختصاصی موزیک ویدئو پخش می‌کنند و بینندگان این امکان را دارند با ارسال کد هر موزیک ویدئو به آن رای دهند و یا بازپخش آن را درخواست کنند. همچنین برنامه‌های تلویزیونی‌ای مانند Big Brother و Australian Idol که در ارتباط مستقیم با نظر مخاطبان پیش می‌روند نیز از خدمات پیام کوتاه برای رای‌گیری و از خدمات چندرسانه‌ای برای دانلود بخش‌های کوتاهی از برنامه بهره می‌گیرند. به این ترتیب سلیقه و باور مخاطب بر ساختهای موجود خود را قالب می‌کند.
 
 
بازی با مردم؟
در ایران با توجه به بحثهایی که اخیرا در مورد هزینه ناعادلانه پیام کوتاه میان سازمان بازرسی و وزارت ارتباطات صورت گرفته است، مصرف کنندگان سیم کارتهای دولتی هزینه‌ای بیش از حد تعادل را بابت هر پیام می‌پردازند. بدین ترتیب در یک شب از برنامه پربیننده‌ای مانند نود و یا مثلث شیشه‌ای میلیون‌ها تومان عایدی به جیب شرکت مخابرات ریخته می‌شود؛ مساله‌ای که ناظران منتقد نظام از هم‌گسیخته حاکم بر تبلیغات در ایران را نسبت به منبع مالی برخی حوایز اهداشده در مسابقات مربوط به پیام‌های کوتاه مشکوک کرده است؛ زیرا گفته می‌شود بخش قابل توجهی از این جوایز توسط مخابرات به عنوان مجموعه‌ای که بیشترین سود را از چنین مسابقاتی نصیب خود می‌کند، تامین می‌شود.
 
مساله دوسویگی
به هر حال و فارغ از چالش ویژه‌ بازاری غیررقابتی‌ای مانند ایران،‌ باید گفت که این نگاه تجاری به پیام کوتاه در تلویزیون‌های تجاری و شرکت‌های غالبا خصوصی ارائه دهنده خدمات پیام کوتاه در دنیا پذیرفته شده است. در کنار این نگاه تجاری که با توجه به مناسبات حاکم بر بازار ارتباطات در جهان امروز گریزناپذیر به نظر می‌رسد، مساله دیگر این است که این رسانه‌های جدید به خوبی امکان حضور مخاطبان در رسانه‌های توده‌ای را فراهم ساخته‌اند.
×× برای رسانک نوشتم ××

باز هم یک بازی دیگر

محسن باز هم مرا به یک بازی دیگر دعوت کرده است، خلاصه این بازی این است که باید درباره برخی از آدمهایی که در لینک کناری هستند چند خطی نوشت. من هم برخی را که بیشتر دوستشان داشتم، انتخاب کردم تا درباره‌شان بنویسم: (همه این دوستان در صورت دسترسی به اینترنت!، به بازی دعوت هستند)

 عمادالدین باقی: عماد باقی برای من یک نماد است؛ نمادی که سبب تغییرات «بسیاری» در مسیر زندگی من شد و بسیاری از داشته‌های کنونی‌ام را بدون تردید مدیون او هستم. او هنوز هم بهترین مشاور من است؛‌ البته اگر در مرخصی باشد!

زهرا بهروزآذر: زهرا برای من مهمترین اتفاق دوستانه در ۲۷ سال اخیر است. همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که از من سبک‌تر باشد و مانع حرکت من نشود، حالا گاهی فکر می‌کنم من مانع حرکت او میشوم.

ابوذرمعتمدی: به قول دکتر خانیکی،‌ابوذر یک پیکان پژوئی تمام عیار است، با وجود اینکه اصلا اهل تظاهر و تبلیغ خودش نیستة‌از آن گل‌هایی است که کمتر کسی این فرصت را دارد در میان دوستانش یکی مثل او را داشته باشد.

حمید صداقت: حمید در این شش سالی که بسیار به هم نزدیک بوده‌ایم بهترین دوست من بوده است و تقریبا نیمه دیگر من است، ما به فاصله چهار روز ازدواج کردیم و کمتر پیش می‌آید که راجع به یک موضوع سیاسی-اجتماعی دو جور حرف بزنیم. داستان مثلث عشقی من، حمید و تونی بلر شهره خاص و عام است.

محسن فرجی: محسن فرجی یکی از بهترین روزنامه‌نگارانی می‌باشد که تاکنون بنده محضر آنها را درک کرده‌ و از او چیزهای بسیاری یاد گرفته‌ام. محسن از منظر روزنامه‌نگاری از آنهایی است که نمونه‌شان را کمتر داریم. فهم شعر و ادبیات را از او یاد گرفتم و کلا دنیای او برایم جذاب است.

میرزاپیکوفسکی: دوستی کوتاه مدت من و میرزا، عمیق‌تر از آنچه بود که معمولا انتظار می‌رود. میرزا عاشق رمان است، قلم بسیار خوبی دارد و وبلاگش همیشه برای دقایقی فکر کردن و لذت بردن فضای مناسبی است. خانه‌ سابقش در زعفرانیه یکی از جذاب‌ترین جاهایی است که تاکنون رفته‌ام.

علی شاکر: نام علی شاکر برای من تداعی کننده آوای موسیقی ناب ایرانی است؛ یک روزنامه‌نگار آینده‌دار و یکی از بچه‌های باسواد و پرتلاش ارتباطات علامه که هیچ وقت از یادگرفتن خسته نمی‌شود،‌ احساسات او پاک و دوست‌داشتنی است.

جادی: نام جادی مرا یا محصولات مختلف اپل می اندازد، همیشه با خودم فکر می‌کنم که جادی یکی از بستگان نزدیک «اینترنت» است و احتمالا پسرخاله و یا برادرزاده شبکه جهانی وب است. یک متخصص پر انرژی و خوش‌فکر که من در یکی دو کارگاه از او چیزهایی یادگرفته‌ام.

بهمن پرویزی: بهمن نماد یادگیری است و هیچوقت نیست که در کلاسی مشغول یادگرفتن نباشد، از روزنامه‌نگاری و صفحه‌آرایی تا گویندگی و فن‌بیان تا شرکت در کنکور ارشد ارتباطات و بررسی متون مقدس،‌ راستی بهمن مترجم و داستان نویس هم هست؛‌مجوز آموزشگاه کامپیوتر هم دارد.

خشت اول؛ باز هم کج؟ *

 چند ماه قبل رادیو تلویزیون دولتی ایران امکان پخش بر روی شبکه‌های تلفن همراه را از طریق فن‌آوریDVBH فراهم کرد؛‌ بدین ترتیب با خرید گوشی‌های تلفن‌ همراهی که از این فنآوری پشتیبانی می‌کنند، شما می‌توانید برنامه‌های ده شبکه مهم تلویزیون ایران را مشاهده  کنید. این در حالی است که در کنار این فن‌آوری که تنها در گوشی‌های نسبتا گرانقیمت بازار وجود دارد و به صورت دیجیتال پخش می‌شود، شاهد حضور گوشی‌هایی چینی در بازار ایران هستیم که به صورت آنالوگ قادر به دریافت تصاویر شبکه‌های تلویزیونی محلی هستند.

این دو اتفاق، را می‌توان در مجموعه مطالعات و بررسی‌های انجام شده درباره امکان پخش تصاویر تلویزیونی بر روی تلفن‌های همراه در دنیا ارزیابی کرد؛ طرحی که از ابتدا با انتقادات و موانع فراوان روبرو شد و به نظر می‌رسد اینبار نیز این فناوری بدون توجه به مسیری که در دنیا برای متداول ساختن ان مورد بررسی قرارگرفتع وارد مجموعه صداوسیمای ایران شده باشد.

 

مسائل اولیه پیرامون پخش تلویزیونی بر روی تلفن همراه، وجوه گوناگونی را در بر می‌گیرند؛‌ دوسویگی به عنوان یکی از ویژگی‌های رسانه‌های جدید در پخش بر روی تلفن‌های همراه تا حدی جایگاه خود را از دست می‌دهد؛ مخاطبان رسانه‌های جدید سلیقه‌ و خواست متفاوتی از این رسانه دارند و نمی‌توان پیامی را که برای ارائه در شبکه‌های پخش سراسری تهیه شده است با همان کیفیت و ترتیب بر روی تلفن‌های همراه پخش کرد. به همین ترتیب درباره اقتصادی سیاسی حاکم بر تلویزیون با طبیعت پائین به بالا،‌افقی و فاقد مرکز رسانه‌های جدید ناسازگار است. مطالعات تجربی نشان داده است که عادات مخاطبان تلویزیون با استفاده‌کنندگان از تلفن‌ همراه متفاوت است. تمام اینها به خوبی حاکی از این هستند که فارغ از محدودیت‌های موجود بر سر تلفیق زیرساختهای این دو رسانه، درباره ماهیت مخاطبان و عادت‌های آنها نیز تفاوت‌هایی وجوددارد.

 

فناوری پیشروی DVBH‌ اولین بار در سال ۲۰۰۵ در دنیا آزمایش شد. این فناوری به عنوان پلی میان سیستم پخش سنتی و دنیای شبکه‌های رادیویی شناخته می‌شود. شرکت نوکیا برای راه‌اندازی این سیستم بر روی تلفن‌های همراه تحقیقات مفصلی را در فنلاند در سال ۲۰۰۵ انجام داد و در این تحقیقات به نتایج جالبی درباره تفاوت میان تلویزیون دیدن از طریق موبایل و به شیوه متداول دست یافت؛‌ این نتایج در کتاب «فرهنگ تلفن همراه» که در آستانه انتشار به زبان فارسی است آورده شده است، در بخشی از گزارش نوکیا آمده است: ««مشارکت‌‌کنندگان در طرح‌های آزمایشی نه تنها می‌خواهند برنامه‌های آشنای ارائه شده را ببینند، بلکه محتوای تلویزیون‌موبایل را که برای تماشای کوتاه و معمولی مناسب باشد، می‌پذیرند. برنامه‌های آشنا از طریق کانال‌های تلویزیونی ملی فنلاند پرطرفدارترین بودند و به دنبال آن‌ها کانال‌های خبری و ورزشی قرار داشتند (سی.ان.ان، بی.بی.سی جهان، یورونیوز). جام جهانی هاکی روی یخ، مسابقات فرمول یک سان مارینو و موناکو به علاوه مسابقه جام قهرمانان اروپا میان لیورپول و آث‌میلان در میان ده برنامه برتر دیده‌شده در طول طرح آزمایشی قرار داشتند. در کل، کاربران تلویزیون‌موبایل حدود بیست دقیقه در روز از تلویزیون‌موبایل استفاده می‌کردند، اگرچه کاربران فعال‌تر بین 30 تا 40 دقیقه در هر دوره تماشا می‌کردند. مشارکت‌کنندگان همچنین در ساعاتی متفاوت با ساعات اوج مصرف تلویزیون سنتی تلویزیون‌موبایل تماشا کردند. تلویزیون‌موبایل همچنین در هنگام مسافرت با سرویس حمل‌ونقل عمومی برای آرامش یا به روز بودن با آخرین اخبار از طریق بسیار محبوب دارد».

 

همانطور که مشاهده می‌شود توجه به پخش بر روی تلفن همراه به عنوان مکمل پخش اصلی و تنها برای برنامه‌هایی که زمان در آنها اهمیت خاصی می‌یابد، مانند مسابقات ورزشی و اخبار، به خصوص اخبار مربوط به چهره‌های سرشناس، بیش از سایر موارد مورد توجه کاربران قرار گرفته است. مساله دیگر این بود که از این ابزار برای جلب بیشتر مشارکت مردم در برنامه‌هایی که احتایج به مشارکت بینندگان وجود دارد نیز می‌توان بهره برد.

 

پژوهش‌های انجام شده به خوبی نشان می‌دهد که ایده سازمان صدا و سیما در همگرایی میان پخش تمام برنامه‌های ده شبکه تلویزیونی بر روی تلفن همراه تا چه اندازه بدون پشتوانه نظری و تحقیقی و تنها معطوف به وارد کردن نسل جدیدی از فناوری بدون توجه به پیش‌زمینه‌های مورد نیاز آن در حوزه مخاطب‌شناسی و گونه‌شناسی رسانه‌ها بوده است.

* برای رسانک نوشتم

نسبتا مرتبط:
 دکتر شکرخواه درباره روزنامه نگاری و  موبایل
لینک خوبی را معرفی کرده‌است/  روزنامه نگاری جیبی که قبلا درباره آن نوشته بودم

 
 

از مردان جنگي تا سفيران فرهنگي

روزنامه‌نگاران ورزشي سال‌هاست به بخش جدانشدني مسابقات قهرماني تبديل شده‌اند. تقريبا 80 سال است كه روزنامه‌نگاري ورزشي در جهان داراي تشكيلات مشخصي است. المپيك ۱۹۲۴ پاريس جايگاهي بود كه نهاد بين‌المللي ورزشي‌نويسان، با عنوان انجمن مطبوعات ورزشي بين‌المللي با هدف .... ادامه

گزارش من در همشهری عصر درباره روزنامه‌نگاری ورزشی
ادامه نوشته

خیانت کرد؛ خیانت نکرد!

کیهان: دو تن از فرماندهان دفاع مقدس در برنامه هاي تلويزيوني جداگانه اي در اظهاراتي تعجب برانگيز بني صدر را از اتهام خيانت در جنگ تبرئه كردند!   ادامه در سایت کیهان
 

مکالمه‌ای کوتاه با دکتر معین ...

من: دکتر شما دیگه کاندیدا نمی‌شوید؟
معین: استغفرالله ربی و اتوب الیه
 

موبایل‌ها آنلاین می‌شوند؟

جولای ۱۹۹۹ برای ژاپنی‌هایی که سال‌هاست عادت کرده‌اند همیشه چیزهای نو و متفاوت را تجربه کنند،‌ روزی به یاد ماندنی در صنعت تلفن همراه به شمار می‌رود. کرت ژاپنی کیوسرا نخستین تلفن همراه دوربین‌دار جهان را به بازار ارائه کرد. این دوربین در ابتدا با پذرش اندکی روبرو شد، اما مجموعه‌ای فعالیت‌های فرهنگی در کنار و توسعه این صنعت در ژاپن کار را به جایی رساند که در سال ۲۰-۴ شصت درصد و در سال ۲۰۰۵ تمامی تلفن‌های همراه ژاپنی‌ها مجهز به دوربین شده بود.

جالب اینجاست که از زمان ابداع نخستین فن‌آوری‌های مربوط به پیوند تلفن همراه و دوربین‌های تصویربرداری مساله ارسال این تصاویر از طریق اینترنت برای دیگران مورد توجه قرار گرفت. نخستین آگهی‌ای که در رسانه‌های ژاپن در اینباره منتشر شد پدربزرگ و مادربزرگی را نشان می‌دهد که از راه دور می‌توانند در مدت زمانی کوتاه آخرین تصویر نوه‌هایشان را مشاهده کنند.

رشد اینگونه تلفن‌های همراه دوربین‌دار با توسعه اینترنت مبتنی بر تلفن همراه، باز عم با پیشگامی ژاپن، همراه شد و بدینگونه در دوره زمان اندکی شاهد تبادل تصاویر گرفته شده تلفن‌های همراه از طریق خدمات چندرسانه‌ای و همچنین انتشار این تصاویر بر روی سایت‌های اشتراک عکس بودیم. تلفن همراه علاوه بر حوزه‌هه و مهارت‌های جدیدی که در روزنامه‌نگاری شهروندی ایجاد کرد به تغییر ساختار عکس در فرهنگ روزانه مردم نیز کمک بسیاری کرد. البته این تغییر فرهنگی تنها به دلیل رشد تلفن‌های دوربین‌دار نبود و به دنبال جریانی که با تولید انبوه دوربین‌های دیجیتال و چاپ فوری عکس به راه افتاد،‌باز هم با پیشگامی ژاپن، تلفن‌های دوربین‌دار نیز به دلیل گستردگی بسیار و اقبال فراوان به عنوان شاخص این موج مطرح شدند. بدینگونه دیگر عکس‌گرفتن به عنوان بخشی از یک مناسک خاص مطرح نبود و به لحاظات و خاطرات لحظه‌ای و فوری نیز تسری یافت. این گستردگی تلفن‌های دوربین‌دار در کنار امکان انتشار محصولات ناشی از آن بر روی اینترنت‌، سبب شد تا آنچه را محققین ارتباط‌جمعی اثر «رویت‌پذیری رسانه‌ها» می‌دانند، بیش از هر زمان دیگری گسترش یابد و چهره‌های سرشناس و مقامات و در کل رویدادهای مختلف بیش از هر زمان دیگری در معرض توجه رسانه‌ها قرارگیرند. این موج برای نمونه در جریان فینال بازی‌های جام جهانی فرانسه مورد توجه قرارگرفت، جائیکه مهاجه برزیل در محوطه جریمه سرنگون شد ولی داور آن را تمارض دانست. دوربین‌های رسمی و پخش تلویزیونی به دلیل موقعیت خاص قرارگرفتن بازیکنان نتوانستند پرده از واقعیت بردارند، اما اندکی بعد تصاویری که تماشاگران از بازی ضبط کرده بودند و در سایت‌های اشتراک فیلم قرارداده بودند نشان‌داد تصمیم داور کاملا درست بوده است.

از این نمونه‌ها در سال‌های اخیر بسیار اتفاق افتاده است. در جریان گردباد مصیب‌آمیز کاترینا نیز شهروندان و دروبین‌هایشان نخستین کسانی بودند که از عمق حوادث روی داده پرده برداشتند. انفجار متروی لندن نیز مورد دیگری بود که هزاران تصویر و فیلم را راهی ایمیل «تصاویر شما» در بی‌بی‌سی کرد.

اما در ایران با توجه به ساختار متفاوت اجتماعی و زیرساختهای فن‌آوری اطلاعات تغییراتی یافته است. در ایران مانند بیشتر نقاط دنیا این فن‌آوری در روزهای نخست خود بیشتر به ضبط تصاویر شخصی و خانوادگی اختصاص یافت و با مرور زمان و همه‌گیرشدن به حوزه‌های دیگر نیز وارد شد؛‌ نکته مورد توجه اتفاقا در همینجاست که بر خلاف سایر نقاط دنیا در ایران موبایل دوربین‌دار به همان سرعتی که توسعه یافت به اینترنت و امکان تبادل چندرسانه‌ای مجهز نشد و به همین دلیل ساده تصاویر و فیلم‌های موبایل‌های پرشمار ایرانیان با سرعت کمتری نسبت به سایر نقاط دنیا آنلاین می‌شوند. زیرا برای قرارگرفتن یک عکس یا فیلم باید مراحل بیشتری طی شود و افراد کمتری برای اینکار وقت می‌گذارند. با وجود همه این محدودیت‌ها موبایل به دستان ایرانی بیکار نمانده‌اند و تصایور و فیلم‌هایی را که به نظرشان قابل توجه است از طریق فناوری بلوتوث و در سطح شبکه‌های اجتماعی و جماعت‌هایی که عضو آن هستند توزیع می‌کنند و این ویدئوها و عکس‌ها برای گسترش یافتن مسیر متفاوت و شاید حتا بهتری را طی می‌کنند، شاهد آن هم اینکه کمتر ویدئوی سیاسی و یا کمدی معروفی است که بر روی موبایل‌ها بگردد و بیشتر افرادی که آن را می‌شناسیم آن را ندیده باشند و یا بر روی موبایل خود ذخیره نکرده باشند.

وبلاگ‌ها؛‌ احياگر روزنامه‌نگاري اجتماعي

پدرام الوندي: وقتي كه نيمه شب يك تجربه روزمره خود را روي بلاگ شخصي مي‌گذاريد و دكمه «پابليش» را مي‌زنيد، وبلاگ شما به جمع 50 ‌هزار وبلاگي پيوسته است كه در هر ساعت در سراسر دنيا به‌روز مي‌شوند... *

* مقاله ای برای نخستین صفحه رسانه در همشهری عصر لینک
 
ادامه نوشته

یک وبلاگ خبری خوب

دوست عزیز و کاردانم علی تهرانی، یکی از علائق مهم خبری‌اش را که انتخابات آمریکا بود در اختیار عموم قرار داده و این وبلاگ خوب را راه‌اندازی کرده است. علی علاوه بر تسلط بر زبان انگلیسی، به این حوزه خبری پراهمیت نیز اشراف کامل دارد و از ماه‌های قبل اخابر انتخابات را خیلی ریز دنبال می‌کند. فکر کنم وبلاگ Hard Court منبع خوبی برای روزنامه‌نگاران و اهالی وبلاگستان باشد تا اخبار آمریکا را از یک رسانه خُرد و دارای کمترین سوگیری ممکن دنبال کنند.
 

مروری بر کتاب رسانه و دموکراسی

کتاب رسانه‌ها و دموکراسی یکی از بهترین کتاب‌هایی است که تاکنون درباره بحث‌های مهم رسانه‌ها از داستان مبارزه برای مطبوعات آزاد تا چالش های رسانه‌های خدمت عمومی به فارسی ترجمه شده است. کتاب متعلق به جان کین است که مرکزی را در لندن با همین عنوان اداره می کند و علاقه مطالعاتی‌اش این حوزه مهم است. در ادامه خلاصه‌ای از این کتاب ر ا که پیشتر نوشته بودم ؛ میخوانید:

 
ادامه نوشته

گزارش یک نشست/۱

هفته گذشته نشستی در مورد وبلاگستان ایرانی در دانشگاه علامه برگزار شد و دکتر احمدنیا، دکتر فاضلی و دکتر خانیکی در این نشست سخنرانی کردند. بخشهایی از سخنان دکتر فاضلی را که در آن درباره فرهنگی شدن رسانه [و نه رسانه‌ای شدن فرهنگ] سخن گفتند،‌ نت برداری کردم که در ادامه می‌خوانید؛ بدیهی است سکته در متن و نامفهومی‌هایش از یادداشتهای من است و نه صحبتهای استاد:

 

صحبت من درباره فرهنگی‌شدن وبلاگ و یا رسانه‌ است. ارتباطاتی‌ها بیشتر بر روی رسانه‌ای شدن فرهنگ که حاکی از چرخه تولید و توزیع و مصرف نمادها و نشانه‌ها توسط رسانه‌هاست و اولین بار توسط تامسون مطرح شد، متمرکز هستند؛‌اما صحبت امروز من درباره فرهنگی شدن رسانه‌هاست.

فرهنگی شدن رسانه: رسانه‌ها به لحاظ کارکرد بیش از عرضه سیاست اقتصاد و تجارت، بیشتر در حوزه فرهنگ موثر هستند. این به این معناست که خرده فرهنگ‌های زندگی روزمره رسانه‌ها را اشغال می‌کنند. رسانه بیش از هر زمان دیگر از طریق بازنمایی گونه‌های مختلف هویت‌ها کارکرد خود را شکل می‌دهد.

در بحث فرهنگی شدن رسانه‌ها وبلاگ از همه جلوتر است. وبلاگ رسانه پست‌مدرنیته و زبان و بازنمای پست‌مدرنیته است، ‌منظور من از پست‌مدرینته یک ساختار اجتماعی سیاسی فرهنگی است که در دهه‌های اخیر در حال تجربه‌کردن آن هستیم. این بازنمایی در مورد ایران هم صادق است.

دنیای پست‌مدرن مهمترین ويژگی‌اش این است که هویت‌ها در آن شخصی می‌شوند و در دنیای امروز مردم تحت تاثیر فرآیندهای جهانی شدن و پیوندهای جهان محلی،‌افراد در پاسخ به اینکه من کیستم و شکل دادن به سبک زندگی خود بر اساس الگوهای از پیش تعیین شده سنت و ساختارهای جمعی سنت و الگوهای فرهنگی به ارث رسیده و میراث اجتماعی شیوه زندگی خود را تعیین نمی‌کنند. شهروندان پاسخ‌های فردی به شیوه زندگی دارند و این پاسخ‌ها از کنار هم چیده شدن تکه‌های برداشته شده از هویت‌های مختلف به دست می‌آید و این هویت‌ها میل به آشکاربودن و علنی و ظاهر بودنشان آشکار شده است. لایه‌های ظاهر و باطن فاصله‌شان کم شده است. نفوذ سنت کاهش یافته است و و اراده و اختیار بیشتری در دست افراد است و اجبارها و الزام‌های نهادهای سنتی کاهش یافته است و آداب و رسوم هنجاری در حال از دست رفتن است. وبلاگ رسانه‌ای است که در دنیای پست‌مدرن افراد می‌توانند روایتی از سبک‌زندگی خود را و یک حدیث نفسی را از خود شکل دهند. در یک فرآیند مستمر سعی داریم یک خود ِتکه‌برداری شده شخصی را بسازیم که کمتر متاثر از ارزش‌های ملی و دینی و سنت‌ها و آداب و رسوم است، دخالت اینها از نوع گزینش‌های فردی است.

می‌توان گفت که امر عمومی امر شخصی شده و امر شخصی امر عمومی؛ حضور در دیالوگ جهانی و جنبش‌های جهانی نو در فضای پست‌مدرن بر اساس شخصی شدن شکل‌گرفته‌اند و هر فردی می‌تواند بر اسشس سخصیت خود حضور وبروز ‌یابد.

 

سخنرانی درباره آینده

سخنرانی با موضوع: آینده اندیشی و آینده ارزش‌ها
سخنران: دکتر علی پایا / عضوهیات علمی مرکز تحقیقات سیاست‌های علمی کشور و استاد مدعو دانشگاه وست‌مینستر / ویراستار ترجمه فارسی سه‌گانه ارزشمند عصراطلاعات اثر مانوئل کاستلز
مکان: خیابان کارگر شمالی جنب خیابان فرشی مقدم دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران
زمان: سه شنبه ۲۴ اردیبهشت ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر
 

شهروندان و روزنامه‌نگاری؛ از مخاطب تا تولیدکنند

با نگاهی به مقاله یازده سطح روزنامه‌نگاری شهروندی می‌بینیم که آخرین سطح پیش‌بینی‌شده برای روزنامه‌نگاری شهروندی ویکی ژونالیسم است. این اصطلاح از ذات بدون مرکز نرم‌افزار ویکی نشات گرفته است که در آن مخاطب به عنوان تولیدکننده وارد فرآیند خبر می‌شود و از دوران انفعال کامل به دوران مشارکت کامل می‌رسیم.

به نظر می‌رسد نخستین بار در سال ۱۹۹۹ اصطلاح روزنامه‌نگاری منبع‌باز به کار رفته باشد. این نگاه به روزنامه‌نگاری قرابت زیادی با نگاه استيو آتينگ، ستون نویس پوینتر به روزنامه‌نگاری مبتنی بر ویکی دارد. در یک نگاه تاریخی سیر توجه به مخاطب و جامعه به عنوان مساله‌ای مهم و قابل توجه در فرآیند تولید خبر از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در سال ۱۹۸۸ نشات گرفته است. در این سال نیاز به نوع جدیدی از روزنامه‌نگاری احساس شد و روزنامه‌نگاران و مقالات علمی روزنامه‌نگاری به نوع جدیدی از روزنامه‌نگاری پرداختند که به روزنامه‌نگاری‌عمومی(public journalism) یا روزنامه‌نگاری‌شهری (civic journalism) شهرت یافت.

این نوع از روزنامه‌نگاری به این مساله می‌پردازد که روزنامه‌نگاران وظیفه دارند تا تعهد و مشارکت شهروندان در فرآیندهای دموکراتیک را ارتقا دهند و همچنین کیفیت زندگی عموم و شهروندان را ارتقا دهند. حرف اصلی این جریان بود که روزنامه‌نگاران باید اخبار را از منظر و نقطه‌نظر شهروندان عادی و نه مقامات سیاسی و نخبگان محلی پوشش دهند. این جریان که در حقیقت نوعی رویگردانی از نگاه رسمی و نخبه‌محور به مساله خبر ناشی می‌شود البته با انتقادهای گوناگونی از سوی گروهی دیگر از مقالات علمی و حرفه‌ای‌های روزنامه‌نگاری روبرو شد که معتقد بودند برخی اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری با این رویه آسیب می‌بیند.

این نگاه جدید که در ابتدا تنها ساختار خبر را هدف قرار داده بود در سال‌های بعد گسترش یافت و سازمان خبر را نیز تحت تاثیر قرار داد. بدین‌ترتیب بود که با ظهور حوزه‌های نظری جدیدتر، بحث نگاه متفاوت به مخاطب در فرآیند خبر تجربیات جدیدتری را از سرگذراند، این تجربه‌ها سطوح گوناگون درگیری مخاطب در فرآیندخبر را از یک کامنت ساده تا تنظیم و ویراستاری کامل خبر در بر می‌گیرد.

باید این مساله را از نظر دورنداشت که ظهور چنین نگاه‌هایی به از میان رفتن سبک سنتی خبر و سازمان کلاسیک آن منجر نشده است و بیشتر به عنوان جریان مکمل (Alternative) در صنعت روزنامه‌نگاری و رسانه مطرح شده است. برای نمونه در یکی از مقالات کتاب «پرسش از رسانه‌ها» ویراسته جان داونینگ و دکترعلی محمدی، با اشاره به فرآیند تولید خبر در ایالات متحده از نظام نخبه‌گرا و مرکزگرای حاکم بر آن که برآمده از ساختار متمرکز رسانه‌ها در پایتخت و شهرهای مهم ایالات متحده است، انتقاد شده است. این انتقادات همچنین رسانه‌های محلی و تاثیرگرفتن آنها از رسانه‌های جریان اصلی مرکزنشین مورد انتقاد قرارگرفته است.

این دست انتقادات به خوبی نشانگر نارضایتی مداوم اندیشمندان کلاسیک حوزه رسانه از مناسباتی است که روزنامه‌نگار را از وفاداری به شهروندان به گرایش به نخبگان مستقر در قدرت سوق می‌دهد. در مقابل این جریان‌های نخبه‌گرای خبر، همواره جریان مکملی مطرح شده است که این جریان ابتدا با بازبینی در محتوا و نقطه‌نظر روزنامه‌نگاری در اواخر دهه هشتاد ظهور کرد و در نخستین دهه در قرن بیست و یکم میلادی به سراغ بر هم‌زدن اصل بازی و تجدیدنظر در ساختارهای اتاق خبر رفته است. امروزه نقش مخاطبان بی‌شمار رسانه‌ها در تولید محتوا را نمی‌توان انکار کرد و روزنامه‌نگاری منبع‌باز نیز ناظر به همین مساله است. اثر این جریان مکمل بر جریان اصلی خبر تا حدی است که امروزه کمتر رسانه بزرگی را می‌توان یافت که از اثر حضور مخاطب در فرآیند خبر غافل مانده باشد و سایت‌های اینترنتی و حتا ستونهای روزنامه‌های چاپی از حضور مخاطبان فعال اشباع شده است. فرآیندی که می‌تواند در آینده چهره روزنامه‌نگاری را تغییر دهد.

(برای رسانک نوشتم)

نمونه یک مصاحبه خوب

مدتی پیش مجموعه مطالبی رو ترجمه کردم برای وبلاگ با عنوان هنرمصاحبه‌کردن، ولی فرصت نکردم ادامه بدم، اما الان وقتی برای چندمین بار نگاهی به  این مصاحبه استثنائی و خوب علی‌ انداختم، دیدم حیف هستش که در ادامه همون مطالب به این مصاحبه لینک ندم تا مجموعه کامل‌تر بشه؛‌تا فرصت کنم همه اون مطلب اصلی رو ترجمه کنم.

پی نوشت: کسی حاضر هست بقیه‌اش رو ترجمه کنه تا متن کاملش رو بگذاریم در رسانک؟
 

با حسین منزوی/۱

درخت کوچک من! ای درخت کوچک من!

صبور باش و فراموش کن بهاران را

به خیره گوش مخوابان از اینسوی دیوار

صلای سم سمندان شهسواران را

سوار سبز تو هرگز نخواهد آمد، آه!

به خیره خیره مبر رنج انتظاران را

بعضی آدم‌ها عجیب بر سر اینکه مصداق این شعر مولانا شوند اصرار دارند:

 آن مگس بر برگ کاه و بول خر

همچو کشتی‌بان همی افراشت سر

گفت من دریا و کشتی خوانده‌ام

مدتی در فکر آن می‌مانده‌ام

اینک این دریا و این کشتی و من

مرد کشتی‌بان و مرد رای‌زن

«جریان اصلی‌ها» شمشیر را از رو بسته‌اند

پایان دوران شیرین انحصار

جریان خبر متحول شده است و به قول دکتریونس شکرخواه دوران اینکه عده‌ای در یک ساختمان چند طبقه بنیشینند و برای یک جامعه دستورکار بنویسند و منتشر کنند،‌ تمام شده است. وبلاگ‌ها با بهره‌گیری از پدیده رو به گسترش همگرایی رسانه‌ای حوزه نفوذ خود را به تمام رسانه‌ها گسترش داده‌اند. وبلاگ‌های متنی اولیه دارای نسخه‌ وپ برای انتشار بر روی دستگاه‌های تلفن همراه هستند. برای کسانی که حوصله نوشتن مفصل و با آداب خاص نوشتن آنلاین را ندارند، وبلاگ تلگرافی راه‌افتاده است. از سوی دیگر توسعه چند‌رسانه‌ای بر روی موبایل‌ها و امکان بهره‌گیری آنها از نسخه محدودتری از وب سبب شده است تا «موبلاگ» نگاری و یا به زبان خودمانی وبلاگ‌نویسی تلفن همراه که آمیخته‌ای از تصاویر و صداهای ضبط شده توسط تلفن همراه است که به کمک اینترنت موجود برروی تلفن‌های همراه در دسترس همگان قرار می‌گیرد. گسترش وبلاگ‌ها به رادیوهای سنتی نیز رحم نکرده است و امروزه بر روی دستگاه‌های آی.پاد و یا گوشی‌های نسل سوم تلفن همراه می‌توان آخرین برنامه‌های رادیوهای اینترنتی را دانلود و گوش کرد. حتی حوزه خاصی مانند تلویزیون نیز از گستره کم‌نظیر وبلاگ‌‌ها در امان نمانده‌است و سایت‌هایی هستند که به کاربران اجازه می‌دهند از طریق دوربین‌های وب‌کم و یا تلفن‌همراه تصاویری را ضبط و بر روی تلویزیون وبلاگ خود منتشر کنند.

 مشاهده می‌کنیم که اینترنت و به دنبال آن همگرایی زیرساخت‌های رسانه‌ای و به خصوص گسترش بهره‌گیری از ابزارهای دستی و تلفن همراه سبب شده است تا پای شهروندان به همه حوزه‌های رسانه‌ای که تا چندی پیش منحصرا در اختیار گروهی خاص بود، گشوده شود. البته درکنار اینها روند جهانی قانون‌زدایی از ارتباطات نیز به گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای،‌ رادیوهای جماعتی و نظایر این‌ها انجامیده است و دوران شیرین انحصار رسانه‌ای روزهای خوبی را نمی‌گذراند.

دستور اخیر مدیرعامل خبرگزاری فارس به خبرنگاران رسانه تحت مدیریتش در مورد ممنوعیت داشتن وبلاگ [سیم‌ این بلندگو را از برق نکشید- گزارش رسانک در این مورد] در میان رسانه‌های جریان اصلی پدیده‌ای نو نیست و در چند رسانه معتبر جهانی نیز چنین رویدادی سابقه داشته است. پرسشی که مطرح می‌شود این است که دلیل این سخت‌گیری رسانه‌های جریان اصلی و حساسیت موجود بر روی وبلاگهای شخصی کارکنان چیست؟

 پیشینه نظری

به لحاظ نظری شاید هیچ نگاهی از نظریه «مشارکت دموکراتیک رسانه‌ها» که توسط دنیس مک‌کوئیل مطرح شد روزگار امروز رسانه‌های شهروندی را تصویر نکره باشد. نظریه مشارکت دموکراتیک نکته محوری خود را نیازها و علایق دریافت‌کننده فعال در یک جامعه سیاسی قرار می‌دهد و مسائلی نظیر داشتن حق اطلاعات ذی‌ربط، حق پاسخ‌گویی و حق استفاده از ابزارهای ارتباطی برای کنش متقابل در اجتماعات کوچک، گروه‌های هم‌سود و خرده‌فرهنگ‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد. این نظریه طرفدار چندگانگی، کوچکی مقیاس، محلی بودن، نهاد‌زدایی، جابجایی نقش‌های فرستنده و دریافت‌کننده، پیوندهای ارتباطی افقی در همه سطوح جامعه، کنش متقابل و تعهد است.

 مک‌کوئیل در ادامه ویژگی‌های این نظریه را اینگونه تشریح می‌کند:

· این از حقوق تک‌تک شهروندان و گروه‌های اقلیت است که به رسانه‌ها دسترسی داشته‌باشند(حق برقراری ارتباط) و آنچه را خود فکر می‌کنند که بدان نیاز دارند از رسانه‌ها دریافت کنند.

· موسسات و محتوای رسانه‌ها نباید تحت کنترل متمرکز سیاسی یا دولتی باشند.

· رسانه‌ها در درجه اول متعلق به مخاطبین خود هستند و نه سازمان‌های رسانه‌ای، حرفه‌ای یا مشتریان رسانه‌ها.

· گروه‌ها سازمان‌ها و اجتماعات محلی باید رسانه‌های خود را داشته باشند.

· رسانه‌های کوچک، تعاملی و مشارکتی بهتر از رسانه‌های پهن‌دامنه، یک‌سویه و حرفه‌ای هستند.

· برخی نیازهای اجتماعی مربوط به رسانه‌ها توسط تقاضای مصرف‌کنندگان فردی یا دولت و نهادهای اصلی‌اش به خوبی بازتاب نمی‌یابد.

· ارتباطات مهمتر از آن است که صرفا به متخصصان حرفه‌ای سپرده شود.

 دشمنی با تکثر

به این ترتیب می‌بینیم که مدل مورد نظر مک‌کوئیل هر روز به تصویر آرمانی‌اش بیشتر نزدیک می‌شود و مدیران باهوش و منعطف رسانه‌های جریان اصلی که نوآوری را برای تداوم حضورشان در میان رسانه‌های مورد توجه مردم مهم می‌دانند، وبلاگ‌ها را وارد فضای رسمی رسانه‌‌کرده‌اند تا با بهره‌گیری از مطلوبیت وبلاگ‌ها در میان مخاطبان بخشی از پیام نیز توسط بلاگرهای سازمان خبری منتقل شوند. برخی دیگر پا را فراتر گذاشته‌اند و با استخدام وبلاگ‌نویسان مشهور به افزایش میزان مخاطبان آنلاین خود افزوده‌اند. این توجه به حضور شهروندان در عرصه خبر به ایجاد صفحاتی ویژه اخبار شهروندان در سایت‌های اینترنتی بنگاه‌های خبری و تجاری نظیر یاهو و سی‌ان‌ان منجر شده است که به نوعی می‌توان از آن به اهمیت روزافزون بلاگ‌ها پی برد.

پژوهش‌های ارتباطی اخیر نشان داده‌اند که برجسته‌سازی میان رسانه‌ای با حضور روزنامه‌نگارانی که بلاگر هستند رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفته است و توجه روزنامه‌نگاران به نوشته‌های همکارانشان در بلاگ و همچنین فضای حاکم بر بلاگ‌های روزنامه‌نگارانی که فارغ از محدودیت‌های سازمانی در انتشار خبر، پشت پرده سازمان‌های خبری و یا رویدادهای مختلف را می‌نویسند، سبب شده است تا مدیران این رسانه‌ها در مورد آثار بعدی این فضای متکثر رسانه‌ای نگران باشند و در حالیکه ویژگی‌های فضای مجازی اجازه نمی‌دهند که کنترل نام و هویت واقعی نویسندگان و اصحاب رسانه‌های خرد مشخص شود، مدیران رسانه‌ها در تلاشی نوستالژیک به این سو بروند که فضای انحصاری خبر را برای خود محفوظ نگه دارند.

پدرم پیوسته
پند می‌داد مرا
و به من می‌فرمود:
که سیاست پسرم
چیز بسیار کثیفی‌ست، بپرهیز از آن
من پذیرفتم آن روز از او
روحش شاد

اما بعد...
به نجس بودن آن پی بردم
(شعر از زنده‌یاد مجتبی کاشانی)
 

بازی دوست‌داشتنی‌ها

دوست داشتم:

که حوزه خصوصی افراد محترم می‌ماند، هر کسی در را که پشت سرش می‌بندد و از اتاقش بیرون می‌رود تا صبح فردا زمانش و اراده زندگی‌اش دست خودش باشد،‌امنیت شغلی داشته باشد، امنیت روانی داشته باشد، همسایه‌اش گوش ندهد که او و میهمانش چه می‌گویند، دولت اس.ام.اس‌هایش را چک نکند و اگر حرف پای تلفن می‌زند نگران شنود نباشد. اگر به مدیرعامل نامه می‌نویسند نگران اخراج نباشد و اگر از گرانی به تنگ آمده است راهی برای فرار داشته باشد.

دوست داشتم:

امیریعقوبعلی و دیگرانی که مثل او هستند از درس محروم نمی‌شدند، [...]ها با این حد از حماقتشان استاد دانشگاه نمی‌شدند و برای به دست آوردن یک منبع خوب دست اول این همه وقتم هدر نمی‌رفت. دانشگاه‌مان اینترنت وایرلس داشت،‌ سایت کامپیوتری و قرائت‌خانه دانشگاهمان بزرگتر بود و چند کتاب خارجی و داخلی بهتر در آن پیدا می‌شد. یک فضای گفتگویی مناسب‌تری هم در دانشگاه وجود داشت و ...

دوست داشتم:

درایران مردم سالاری دینی نداشتیم، مجلس و دولت مردمی نداشتیم و انتخابات و تظاهرات میلیونی برگزار نمی‌شد،‌ آنوقت مجبور نبودیم احمدی‌نژاد را به عنوان رئیس‌جمهوری و حدادعادل را به عنوان رئیس پارلمان و «منتخبان مردم» تحمل کنیم. آنوقت با نمایش انتخابات،‌از دموکراسی سیرابمان نمی‌کردند و لااقل می‌دانستیم که در کجا زندگی می‌کنیم.

دوست‌دارم:

خوردنی‌ها: کوکاکولای لایت، دوغ سارا،‌ شاتوت کِیلا، خرید از فروشگاه زنجیره‌ای، روزنامه‌خریدن از پشت چراع قرمز، آدم‌های چاق و ریشو که هی لبخند می‌زنند، پراید سفیدرنگ خاک گرفته که مرا یاد خودم می‌اندازد!، ماکارونی چرب، لازانیا، پیتزای پپرونی که بخورم و تا ته معده‌ام را بسوزاند(چه بسا بیشتر!)، با زهرا بریم ونوس برگر به یاد دوران نامزدی، آیس‌پک مجانی که تو دانشکده کارآفرینی خوردم (و کلا هر چیز مجانی و خوشمزه دیگر!)، ساندویچ سوسیس با بوی کاغذ داغ که وقتی بچه بودم از ساندویچی سرکوچه می‌خریدم،‌ آب انار محمد وقتی یکهو می‌خورم و تمام چشمم درد می‌گیرد، آبگوشت ظهر جمعه‌های مادرم وقتی مجرد بودم،‌ و در نهایت آب‌دوغ‌خیار .

خواندنی‌ها: نوشته‌های مصطفی رحیمی، نوشته‌های سعید حجاریان، انتشارات مرکز و گام نو،‌ انتشارات SAGE و پی.دی.اف‌های فراوانی که روی لپ‌تاپ دارم!

پوشیدنی‌ها: کت‌شلوار عروسیم، بلوز راه راه نارنجی و طوسی که زمستونها می‌پوشم،‌ پیراهن قرمز گل‌گلی بلندی که برای زهرا از آبادان خریدیم و خیلی بهش میاد.

آدم‌ها(به جز بستگانم که همه عزیز هستند):  زهرا(به صفت اینکه بهترین دوستم است قبل از اینکه همسرم باشد)، تونی بلر و حمید صداقت‌جم، ابوذر، احسان، ضحی و مهدی،‌ بنفشه، عمادباقی، هادی خانیکی، سعید حجاریان، مصطفی رحیمی، علیرضا رجایی و بچه‌های رسانک.

دوست‌ندارم: نخوت و تکبر، نخندیدن، رژیم غذایی،‌ رژيم سیاسی، حزب دموکرات آمریکا، حزب توده (توبه کرده و توبه نکرده فرقی نمی‌کنه!)

 

محسن فرجی دعوتم کرده بو و من هم دعوت می‌کنم از این دوستان که چند دوست داشتنی و چند دوست نداشتنی‌شان را بنویسند:

زهرا، حمید وبنفشه، لی‌‌لی، میرزا و مهدی جلیلی  

 

وقتی می‌خواهیم «در» مخاطب نفوذ کنیم!

هفته پیش مدادسیاه زنگ زد و از برگزاری یک نشست تخصصی در دانشگاه سوره که به تازگی ، ارتباطاتی شده است،  درباره روانشناسی رسانه خبر داد. خوب موضوع در ایران بکر است و کلا هم موضوعی است که با توجه به شرایط فعلی رسانه‌های دولتی ایران توجه به آن هم برای مخاطبان و هم برای دولت‌مردان جذاب است.

سخنران اصلی مراسم هم بنا به گفته دوستان قراربود آقای دکتر محسن فاطمی استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا باشد. به هرحال،‌به دلایلی که خیلی مهم نیست به این نشست تخصصی نرفتم و همان شب هم خبر دادند که پدربزرگم فوت کرده است و همه چیز را تا همین امروز یادم رفته بود.

 

اما الان بعد از یک هفته که فرصت کردم با فراق بال وبگردی کنم و کمی حال و روزم بهتر شده است در وبگردی‌ها به عنوان دقیق این نشست برخورد کردم؛‌ به عنوان دقت کنید:

نخستین سمینار تخصصی روانشناسی رسانه و فرآیند نفوذ در مخاطب

 جدای از اهداف برگزارکنندگان که میهمانان ویژه‌شان خجسته مدیر رادیو و خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بودند، به نظر شما در رسانه فرآیند نفوذ در مخاطب را داریم با فرآیند نفوذ بر مخاطب؟ اصلامساله نفوذ رسانه مگر یک مساله فیزیکی است؟ مگر بعد از دوره نظریه گلوله (تزریقی) نظریه دیگری هم ناظر به فرآیند نفوذ در مخاطب بوده است؟ یعنی این همه استاد عزیز متوجه این اشکال کوچک نشده‌اند؟

 

لطیفه مرتبط: بعضی‌ها به چاقو می‌گویند تو دل برو...

 پی‌نوشت :   لینکهایی درباره روانشانسی رسانه؛ 

جایزه مطبوعاتی برای عمادالدین باقی



عمادالدین باقی به عنوان نخستین روزنامه‌نگار خارجی برگزیده بنیاد جوایز مطبوعاتی برتانیا نائل آمد؛ وی علاوه بر سردبیری مطبوعات اصلاح‌‌طلب،‌ موسس و مدیرعامل انجمن دفاع از حقوق زندانیان است. بنیاد جوایز مطبوعاتی بریتانیا هر سال بهترین‌های مطبوعات بریتانیا را انتخاب می‌کند و امسال برای نخستین بار جایزه‌ای را برای یک روزنامه‌نگار خارجی در نظر گرفته بود. باقی در آخرین فعالیت مطبوعاتی‌اش سردبیر روزنامه‌ جمهورت بود.

گزارش من در این باره برای رسانک: 
عمادالدین‌باقی؛‌روزنامه‌نگار بین‌المللی سال

بازیها

به یک بازی دعوت شده‌ام درباره آرزوهای محال و اینکه درباره چندتایی از آن‌ها بنویسم، راستش من از کودکی خیال‌پرداز بودم، اما هیچوقت آرزوهای بزرگ نداشتم،‌ یعنی خیالاتم آنقدر عجیب و غریب هستند که از آرزو بودن فراتر می‌روند. به هر حال اول چند تا از این خیال‌های بامزه را می‌نویسم بعد یکی دو تا آرزو...

خیال اول: دوست داشتم فوتبالیست بزرگی شوم، از اینهایی که توپ را برمی دارند از این ور زمین تا اون‌ور همه بازیکن‌ها رو دریبل میزنند و یا شوتهای آن‌ها از 30 متری زیرطاق دروازه را می‌لرزاند؛‌ بعد هم برم در بازی استقلال –پرسپولیس و انتقام ۶ تای 52 را از این لنگی‌ها بگیرم!

خیال دوم: دوست داشتم متخصص چشم شوم و برای نابینایان چشم مصنوعی‌ای بسازم که بتوانند به کمک آن ببینند (بعدا فهمیدم این چشم اختراع شده است و از بنده رفع تکلیف شد، آمدم روزنامه‌نگار شدم!)

خیال سوم: دوست داشتم به قول محسن فرجی سوزن‌بان باشم در یک ایستگاه دورافتاده در یک دره کوهستانی و ‌همیشه مه‌آلود؛ که از هر بیست تا قطار یکی بیاستد تا کمی آب و غذا و کتاب برایم بیاورد!

خیال چهارم: یک اسباب بازی فروشی نزدیک خانه‌مان در بلوار ابوذر بود که من در سن 12 سالگی هر روز از جلوی آن رد می‌شدم و به یک ست اسباب بازی که شامل ماشین آتش‌نشانی و وسایل آن بود و ان موقع ۶000 تومان پولش بود نگاه می کردم؛‌دوست داشتم پدرم زیر بار می‌رفت و آن را برایم می‌خرید.

و اما آرزوها:

نخست: آرزو دارم که من و زهرا مجبور نباشیم همزمان با این حجم از درس و کارهای داوطلبانه‌ دیگری که بر عهده گرفته‌ایم، این همه کار کنیم و اول ماه لیست هزینه‌ها و قبض‌ها و دفترچه قسط را جلویمان بگذاریم و یک نگاه به آن‌ها بکنیم و یک نگاه به انبوه اسکناس‌های رنگارنگی که باید خرج این زندگی عزیز شوند.

دوم: مادربزرگ و پدربزرگ پدری‌‌ام قبل از ازدواج من از دنیا رفتند،‌ اما به خصوص مادربزرگم خیلی برای اینکه من را در لباس دامادی ببیند بی‌تاب بود و مهلت نیافت، کاش بود و می‌دید این روزهای من را.

سوم: یعنی می‌شه یکی از این جایزه‌های 4۶ میلیونی بانک رفاه را ببرم؟

 نکته:پیشتر محسن فرجی من را به یک بازی در مورد کتابهای ناخوانده‌ام دعوت کرده بود، آنقدر زیاد بودند که روی آن را پیدا نکردم درباره این حجم از کتابی که همه‌شان مهم بودند اما ناخوانده، بنویسم. اما فکر کنم کتاب مرشد و مارگاریتا را که از خود محسن قرض گرفته‌ام، فعلا یکی از آنهایی شده که خیلی چشمک می‌زند و من نمی‌رسم دستی به سر و رویش بکشم!

دعوت از: زهرا

پیامک نظام مردسالاری برای مخاطبان سیما

لطفا دوباره ازدواج کنید

تلویزیون ایران چندی است در برنامه‌های مختلف تلویزیونی به بهانه‌های مختلف بحث تعدد زوجات را پیش می‌کشد و با موجه جلوه‌دادن این مساله، سعی در فضاسازی روانی و انگاره‌سازی مثبت دارد. پس از لایحه پرسروصدای دولت در رفع موانع ازدواج مجدد برای مردانی که دارای تمکن مالی هستند، به نظر می‌رسد در ساختار سریال‌های تلویزیونی صداوسیما گرایشی به از میان بردن تصویر منفی این عمل در اذهان مخاطب نیز مورد توجه قرارگرفته است.

سریال تلویزیونی «پبامک از دیار باقی یکی از آخرین نمونه‌کار‌های «رسانه ملی» درباره مساله ازوداج مجدد است »، که در نوروز از شبکه اول تلویزیون پخش شد و مجموعه‌ای از بازیگران محبوب و توانمند سینما و تلویزیون در آن به ایفای نقش پرداختند. محمدرضا شریفی‌نیا، به عنوان نقش اول این سریال نقش کلیشه‌ای مرد دوزنه و خوش‌بیانی را بازی می‌کند که در سال‌های اخیر در آن کلیشه شده است و نقش‌های زیادی را مشابه این بازی کرده است. از نقش ایرانی ثروتمند در فیلم «آدم‌برفی»، تا نقش اول فیلم سینمایی «دنیا»، تا پیامک از دیارباقی؛ شریفی‌نیا نقش مردی را بازی می‌کند که دوبار ازدواج کرده است و برای فرار از دست طلبکاران، نقشه مرگ نمایشی خود را اجرا می‌کند. وقتی فرزندانش با همسر دوم او در گورستان مواجه می‌شوند با عصبانیت سراغ پدر خود می‌روند و او می‌گوید که این خانم معلم زبان من بود و چون دیدم خانمی با این توانایی خوب نیست سایه کسی بالای سرش نباشد! با او ازدواج کردم. و یا در سکانس دیگری خطاب به روحانی مسجد می‌گوید خلاف شرع نکرده است و روحانی نیز به او تاکید می‌کند که باید عدالت را رعایت کند و نباید پیش از این به همسرانش دروغ می‌گفته است. نکته جالب دیگر درددل همسر اول وی در شب به خاکسپاری او است که به وی حق می‌دهد که به دلیل باردار نشدن او بعد از دو پسرشان و به دلیل علاقه به دختر داشتن به سراغ زنی برود که برای او دختر بیاورد!

پیام آشکار سریال پشیمانی یک کلاهبردار و بازگشت او به سوی پروردگار به کمک روحانی محل است. اما از سوی دیگر مساله ازدواج دوم او و دوستی و همسازی نهایی دو همسرش در دو طبقه از یکخانه به عنوان جنبه سرگرم‌کننده سریال و در حقیقت پیام پنهان آن است.

 پیشینه نظری

 نظریه برجسته‌سازی رسانه‌ها بر این محور استوار است که رسانه‌ها به مردم می‌گویند درباره چه چیزی فکر کنند،‌ این نظریه می‌گوید که رسانه‌ها در تعیین اولویت فکری مردم اثرگذار هستند اما نمی‌توانند به مردم بگویند چگونه فکر کنند. نظریه چارچوب یا Framing را می‌توان گام رو به جلو و یا سطح دوم نظریه برجسته‌سازی رسانه‌ها دانست، آنجایی که رسانه‌ها با تکیه بر عوامل مختلفی سعی می‌کنند به مردم بگویند که در مورد مسائل مختلف چگونه فکر کنند. نظریه‌پردازان چارچوب می‌گویند اینکه مردم در مورد یک موضوع چگونه می‌اندیشند به این مساله بستگی دارد که رسانه‌ها آن موضوع را چگونه چارچوب داده باشند. نتیجه این نسخه ساخته شده توسط رسانه از واقعیت است. به گفته انتمان چارچوب به معنای انتخاب وجوهی از واقعیت  و اهمیت بخشی به آن برای رسیدن به یک تعریف مساله خاص، تفسیر علی، ارزیابی اخلاقی و یا پیشنهاد رفتاری خاص است.

 چارچوبی برای ازدواج مجدد؟

تحلیل چارچوبی یکی از گونه‌های تحلیل محتواست که به روش های غیرکمی پهلو می‌‍زند و با بررسی پیام چارچوب‌های آن را استخراج می‌کند. با نگاهی از این منظر برخی از چارچوب‌های ساخته شده توسط سریال «پیامک از دیار باقی» اینها هستند:

· تاکید بر خلاف شرع نبودن این کار

· تاکید بر کمک به یک زن بدون سرپرست از طریق ازدواج با او

· پذیرش حق هسمر دوم و فرزند او در زندگی

· همسازی دو هوو و حتا دوستی و توافق آن‌ها

· پذیرش ساده فرزندان مرد درباره ازدواج مجدد پدرشان

· پذیرش این مساله که مردان بالاخره دلیل موجهی برای ازدواج دوم دارند

این چارچوب‌ها در بخش‌های مختلف این مجموعه تلویزیونی مورد تاکید قرار ‌گرفت و سایر وجوه قابل توجه در مساله ازدواج مجدد، نظیر عهدشکنی مرد نسبت به همسر اولش و مسائل و مشکلاتی که عموما خانواده‌های مشابه با آن روبرو هستند، نادیده گرفته شده و تصویری ملایم و قابل قبول از ازدواج مجدد مردان برای مخاطب تصویر می‌شد.

در شهر اگر فقط یکی نیشتر است        در پای کسی رود که درویش تر است

با آن همه راستی که میزان دارد           میل از طرفی کند که زر بیشتر است

سعدی