سردبیران روزنامه نگاران را به چشم زر خرید نگاه می کنند


" رد اسمیت"، ورزشی نویس معروف آمریکایی زمانی گفته بود: نوشتن برای آدم کاری ندارد . فقط کافی است پشت ماشین تحریر بنشینی و انگشتانت را باز کنی."گوروویدال"، هم پاسخی به این موضوع داده،و گفته است: وقتی از دردسرهای نوشتن مطلبی  می شنوم با خود می گویم چرا بس نمی کنند؟ ننویسند بهتر است. باید به خاطر رضای خدا این کار را رها کنند. نویسنده با دیگران فرقی ندارد!

همکار فنی تازه از گرد راه رسیده روزنامه ما روزی  می گفت: کار در تحریریه ها تخصصی نیست و این کار از عهده هر کس ،حتی من هم بر می آید. با همین تفکر و القای آن است که گاه حقوق و مزایای روزنامه نگاران کهنه کار با بسیاری ازکارگران فنی روزنامه ها برابری می کند وشاید در برخی اوقات از آن هم کمتر ارزیابی می شود. با قبول این گفته که هر چکش به دست ماهری الزاما نمی تواند آهنگر تلقی شود می توان باور داشت که  هر انشا نویس زبر دستی هم الزاما نمی تواند  روزنامه نگار  شایسته ای  به حساب آید. اما امروزه  بسیاری از مدیران روز نامه ها  که سیگنال حرفه ای شان با خطوط امضا و سفارش فلان مدیر کلان رقم خورده است، در عبور از مرز میان انتحار حرفه ای و انتخاب بایسته خویش، بی هراس از پیامدهای آن راه نخست را بر می گزینندو بی مهابا عوامل انسانی مطلوب خود را فدای ملاحظات حزبی ویا حتی سلیقه ای خود می کنند.

"سر گوردن دوانی "،روزنامه نگار و دولتمرد انگلیسی زمانی گفته بود: بنابر   تجربه شخصی من دموکراسی سالم در محیط روزنامه ها وجود ندارد. برای اشاره واضح تر در این خصوص بد نیست به چند نمونه تاریخی در این مورد اشاره کنم:

شبی در اواخر قرن نوز دهم"جیمز گوردون بنت پسر" ناشر روزنامه اینتر نشنال هرالد تریبون از خواب ناز  در آپارتمان خود در خیابان شانزه لیزه پاریس بر می خیزد و به سورچی دستور می دهد وی را به دفتر روز نامه ببرد. سر زدن های شبانه از سوی صاحبکار با هوش، اما سختگیر کاری بود که کارکنان هرالد تریبون به آن عادت داشتند.آنها در واقع آماده تر از آن بودند که او تصور می کرد با مستخدم ساخته باشندد واو هر گاه ارباب قصد بازدید شبانه ونا گهانی را داشته باشد تلفنی کارکنان را باخبر کند. آن شب بنت برای کارکنان خود سخنرانی کوتاهی کرد ودر آن برنامه های آتی خود را تذکر داد و سپس در اوج حیرت همه، تمامی کارکنانی را که در سمت راست او نشسته بودند اخراج کرد!!  البته این تنها مورد رفتار عجیب او نبود. یکبار هم منتقد موسیقی روزنامه اش را به دلیل آنکه موی بلندی داشت اخراج کرد.

موضوع تلگرام غیر عادی او هم شنیدنی است.  او روزی به  ویلیام ریک، مدیر دفتر نیویورک  روزنا مه اش تلگرام می زند که یکی از کارمندان بخصوص اش را به پاریس بفرستد. ریک پاسخ می دهد که به وجود او در نیویورک نیاز حتمی دارد. بنت از وی می خواهد تا فهرستی از همه کار کنانی که وجود آنها در نیویورک حتمی ولازم است بفرستد. ریک آن فهرست را تلگرام می کند.بنت فوری جواب می دهد: همه را  اخراج کن .من به کارمند حتمی ولازم نیازی ندارم!!

اینگونه رفتار با کارکنان تحریریه ها و آنان را به چشم زرخرید نگاه دیدن ورفتار با آنها هنوز هم  در کشور ما پیروان بی شمار دارد .هنوز در بسیاری از روز نامه ها مسوولان وسردبیران الگوی بنت را اجرا می کنند . هنوز هر که را بخواهند از مجموعه خود ویرایش وهر که را صلاح بدانند بر کرسی می نشانند بی آنکه به سوابق و توانمندی های حرفه ای آنها وقعی بنهند. مثل بیشتر پدیده ها در عالم روز نامه نگاری،مدیریت کردن فقط آموختن و به کار بردن چند شگرد خبری نیست. اینجا باید کمی بیشتر درنگ کرد واتفاقا گاهی هم بر خلاف  امیال شخصی  خود پارو زد…