مطبوعات ایرانی و آشفتگی زبان شیرین پارسی

زبان فارسی با تاریخ و فرهنگ و تمدن ما پیوندی دیرینه دارد، به گونه ای که امروزه یکی از مهمترین ارکان هویت ملی ما ایرانیان به شمار می آید. به همین دلیل، پاسداشت و تقویت زباندکتر امید مسعودی / عکس : ایسنا فارسی، ارج نهادن به این میراث ارزشمند فرهنگی و استحکام بخشیدن به بنیان هویت ملی ما تلقی می شود. علاوه بر این، زبان فارسی زبان رسمی و زبان آموزش و ارتباطات فکری و علمی ماست و بخش مهمی از تفکر ما در چارچوب قواعد این زبان شکل می گیرد. به همین علت، کیفیت ارتباطات فکری و رشد علمی و فنی ما کاملاً وابسته به کیفیت زبان ما یعنی زبان فارسی است. زبان مطبوعات یکی از مصداق های «زبان معیار» است؛ بنابر این انتظار می رود چنین زبانی خالی از ایراد و اشکال باشد. نخستین گام در راه رفع ایرادهای احتمالی زبان مطبوعات و به کار بستن تجویزات زبان شناختی، توصیف دقیق زبانی است که در بخشهای مختلف مطبوعات به کار می رود. داشتن شناخت و توصیف دقیق اشکالات زبان مطبوعات، مقدمه هرگونه تلاش برای ارایه نظرات تجویزی و در نهایت حل مسایل و مشکلات زبانی این رسانه است. این موضوع محور گفتگوی من با دکتر امید مسعودی رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه سوره است که تقدیم حضورتان می شود:


آقای دکتر، عده ای معتقدند آشفتگی که امروزه در مطبوعات از حیث زبان وجود دارد به دلیل نبود نظارت بر متون مطبوعاتی است و معتقدند شاید اگر سایه برخی از نهادهای ادب فارسی بر سر مطبوعات بیشتر بود، شاهد این آشفتگی نبودیم. شما چقدر با این نظر موافق اید؟

اگر اجازه بدهید برای پاسخ به این پرسش ابتدا کمی نیز به اهمیت زبان در مطبوعات اشاره کنم.اصولاً رسانه های ما بخش زیادی از انتقال معانی و ارتباط را از طریق زبان انجام می دهند. مقصود من از زبان زبان نوشتاری است. زبان مثل زندگی است، یعنی برخلاف آنچه تصور می کنیم که با یک دستور العمل و بخشنامه می توان کلمه ای را خلق کرد و یا جمله ای را اصلاح کرد، این اتفاق رخ نمی دهد.بنابراین، زبان خود به عنوان یکی از فراگردهای ارتباطات در تمامی جوامع اهمیت و نقش شایان توجهی داشته است.

اگر زبان را حذف کنید، حجم وسیعی از ارتباطات تان با مشکل مواجه خواهد شد و انتقال معنی با دشواری همراه خواهد شد. از سوی دیگر موضوعی که به اهمیت زبان می افزاید، رسانه ها هستند. رسانه ها هستند که زبان را منتشر می کنند، تقویت می کنند، دچار کج تابی می کنند و یا آن را پالایش می سازند. برای مثال در ایران طوایف مختلفی مثل کردها، لرها، ترکمن ها، سیستانی ها و... وجود دارند. تمامی این اقوام تا قبل از اخبار ساعت 14 رادیو ایران، به اخبار شبکه های استانی خود به همان زبانها گوش می دهند.

حال اگر بخشی از آنها را در اتاقی جمع کنیم و زنگ اخبار ساعت 14 به گوش آنها برسد همه محتوای اخباری که در این ساعت پخش خواهد شد را درک می کنند. بنابراین رسانه ها به عنوان ابزاری که زبان معیار را در جامعه جاری و ساری می کنند، اهمیت خواهند یافت و از این طریق زبان به عنوان عامل مهم ارتباطی میان انسانها در ارتباطات جمعی نقش بسیار تعیین کننده ای را ایفا خواهد کرد.

ما با این زبان چه کرده ایم؟! زبان همچون زندگی کردن است، مثل یک فراگرد و فراشد و رودخانه ای است که در تلاطم و حرکت است و زنده بودن و زلال بودن آن نیز در حرکت است. زنده بودن زبان نیز همچون رودخانه در حرکت کردن است؛ در حرکت آن نیز برخی از کلمات دچار فرسایش می شوند و برخی نیز با یکدیگر ترکیب می شوند و بار معنایی برخی نیز تغییر می کند، به نحوی که به جهت خلاف خود حرکت خواهد کرد، به گونه ای که واژه ای که پیشتر مثبت بوده است، اینک ممکن است بار معنایی منفی به خود بگیرد. این نکات در حوزه زبان شناسی قابل مطالعه است.

بخشی دیگر از این موضوع به دستور زبان و اینکه چگونه سخن بگوییم که درست سخن گفته باشیم وبخشی دیگر نیز به انتقال میراث فرهنگی بر می گردد. با مرگ هر زبان و فرسایش هر زبان یک و یا چندین فرهنگ از میان می رود.

اقوام زیادی بوده اند که تاریخ آنها تمام شده و در حال حاضر وجود ندارند و دیگر نه نشان مادی و نه معنوی از آنها بر جای نمانده است، اما چون زبان آنها بر جای مانده فرهنگ آنها نیز زنده مانده است. اگر بپذیریم که فرهنگ یعنی ارتباطات و یا ارتباطات یعنی فرهنگ، نقش زبان بیش از پیش مشخص خواهد شد.

چه کسانی مسؤول پاسداری از این زبان هستند؟

نهادهای مختلفی در این مسأله نقش دارند، از نهاد خانواده تا نهاد مدرسه و دولت و از تمامی آنها رسانه ها.

سیر تاریخی آنچه در مورد زبان ما رخ داده است، چگونه بوده و در کدام دوره بیشترین ضربه را به زبان مطبوعات وارد کرده ایم؟

مرحوم جلال آل احمد در مقاله ورشکستگی مطبوعات مراحل بحرانی ما را که متأثر از بحرانهای سیاسی - اجتماعی است را طبقه بندی می کند. وی می گوید هر گاه مطبوعات ما فرصتی پیدا کرده و آزادی کسب کردند متأسفانه لحن آنها تند شد و با مخاطب خود با فحش حرف زده اند. او نتیجه می گیرد که این رفتار به ورشکستگی مطبوعات منجر خواهد شد.

واقعیت این است که در هر دوره ای که مطبوعات ما آزادی پیدا کرده اند، باعث شده است که واقعیت مطبوعات را بهتر ببینیم. متأسفانه در همین واقعیتهاست که به دلیل فقدان نیروهای حرفه ای و آموزش دیده در مسیری گام بر می داریم که زبان دچار کج تابی می شود و در بیشتر مواقع که آموزش های آکادمیک چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، این آسیب دیدگی بیشتر می شود.

زبان فارسی با زبان عربی، لاتین و.. آمیزش دارد؛ اما کسانی که در مطبوعات حضور دارند و قلم ها را در اختیار دارند، باید بدانند که نیاز داریم که زبان رسانه را بشناسیم تا مبانی نگارش رسانه ای را فرا خواهیم گرفت. اساس نگارش رسانه ای در درست نویسی، خلاصه نویسی و پرهیز از مجهول نویسی است و متأسفانه هر گاه ما از این سه عنصر اساسی در نوشتن در رسانه ها دوری جسته ایم، دچار کج تابی های زبانی و گاه دچار فقدان ارتباطات می شویم.

گاهی تیترها و لیدهایی در خبر دیده می شود که درک آن مشکل است. گاهی وقتی از سردبیر روزنامه ای سؤال می کنیم که چرا این تیتر را مجهول نوشته اید. پاسخ می دهد برای آنکه مخاطب متوجه موضوع نشود و ناگزیر به اصل خبر مراجعه و آن را بخواند. در حالی که ابهام در تیتر باید ابزاری برای تشویق خواننده باشد و او با کسب آگاهی به خبر مراجعه کند.

واقعیت این است که ما در آموزش و بویژه بازآموزی نیروهای خود در رسانه ها موفق نبوده ایم و در تحریریه های خود دایم شاهد افرادی هستیم که نیازمند کسب تجربه و بازآموزی اند. عرصه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی بر ذهن و زبان نویسنده تأثیر خواهد گذاشت. باید مراکز و سازمانهای ارتباطی با دانشکده های ارتباطات در ارتباط باشند و دایم به تربیت نیروهای خود در دوره های کوتاه مدت بپردازند و از نیروهایی که هم از تجربه مطبوعاتی و هم تحصیلات آکادمیک برخوردارند و از درک بیشتری در زمینه زبان فارسی برخوردارند استفاده کنند.

آیا کج تابی هایی که شما به آن اشاره می کنید، در بین تمامی اشکال مطبوعات یک شکل یکسان دیده می شود و متأثر از ماهیت نوع آنها نیست؟

پرسش بسیار خوبی را مطرح کردید. یکی از تفاوتهای مطبوعات همین نکته است. طبیعی است که وقتی می خواهید فصلنامه ای ادبی را مطالعه کنید، توقع دارید با کمترین اشکالات دستوری و زبانی مواجه شوید. در این نشریات باید معادل گزینی ها دقیق بوده و مفاهیم کاملاً شفاف و روشن به دست خواننده برسد.

اصولاً زبان در مقاطع تاریخی مختلف با مشکلاتی نیز مواجه بوده است، مثلاً در دوره مدرنیته تمامی آثار و نوشته ها، رمانها و قصه ها و حتی نثر روزنامه نگاران و خبرنگاران بر مبنای همان مفاهیم اساسی خبر یعنی روشنی، جامعیت و صحت و درستی تعریف می شد اما در دوران پست مدرن نویسندگان فیلسوف زبان دشواری بسیار را پیشه می کنند که بر روی زبان رسانه ها تاثیر می گذارد و نشریات را از ساده نویسی به سوی پیچیده نویسی که درک آن بسیار مشکل است سوق می دهد.

شما اگر در نشریه ای به اهمیت زبان توجهی نداشته باشید و حضور یک ویرایشگر را بی اهمیت بدانید، دچار مشکل می شوید. در غرب به سردبیر ادیتور این چیف، به دبیر سرویس؛ سردبیر و به سرمقاله سردبیر ادیتوریال می گویند. یعنی نوشته ای که کاملاً ویرایش شده است. آنها به حفظ و تقویت زبان معیار اهمیت می دهند.متأسفانه در برخی از روزنامه های ورزشی این کج تابی های زبانی به قدری زیاد است که دستور زبان را بشدت زیر پا می گذارند. گاه اصطلاحات و واژگانی را در صفحات نخست خود به کار می برند که مربوط به بخشی از اقشار جامعه است که همواره رفتار آنها مورد نقد بوده است. نشریاتی که با کمترین نیروهای حرفه ای و بی توجهی به مسأله ویرایش و ویرایشگر مطالب خود را منتشر می کنند، آسیب بیشتری به زبان معیار وارد می کنند.البته برخی از نشریات حرفه ای نسبت به این موضوع اهمیت بسیاری قایلند و به این مسأله با حساسیت بیشتری نگاه می کنند. زبان عامل بسیار مهمی در جذب مخاطب است و این تصور که عده ای گمان می کنند تنها با تیترهای جنجالی زدن می توان مخاطب را جذب کرد، تصور غلطی است.خواننده نشریه شما زمانی مخاطب دایمی تان خواهد ماند که به زبان وی احترام بگذارید و زبانی را برای وی انتخاب کنید تا ساده تر به معنای مورد نظر دست پیدا کند.

شما در بخشی از پاسخ هایتان به این نکته اشاره کردید که نمی توان پاسداشت زبان را در قالب برنامه های دستوری اجرا کرد، حال آنکه با پذیرفتن این نکته ضرورت وجود مراکزی چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی به زیر سؤال می رود. این دو با یکدیگر چگونه قابل جمع اند؟

اولاً زبان مثل زندگی است. شما در تحریریه ای که کار می کنید ممکن است فردی به شما بگوید ننویس دو قلو چون دو قلو یعنی دو نوزاد توامان. پس چرا می نویسید فردی 6 قلو به دنیا آورد. باید بنویسید فردی 6 نوزاد توامان به دنیا آورد. شما به این نکته توجه می کنید، چون در فضای آن تحریریه کار می کنید، اما اگر قرار است دستوری نیز صادر شود، باید از درون تحریریه ها و خبرگزاریها بیرون بیاید. در حال حاضر یونایتدپرس بوک استایل منحصر به فرد خود را دارد.بی بی سی نیز برای خود بوک استایل دارد.

این مجموعه ها دستوری نیست؟

نه دستوری نیست. در حقیقت اشتباههای رایجی است که ما در زندگی روزمره خود با آن مواجهیم، آن را به ما تذکر می دهند اما فراموش می کنیم. این نکته مثل همان آیین نامه راهنمایی و رانندگی است. اما وقتی واژه ای مثل کامپیوتر وارد زندگی ما شده و با زندگی مان عجین می شود معادلی مثل «رایانه» برای آن تعیین می کنیم که ممکن است دشواری هایی را ایجاد کند.

چندی پیش در کنفرانسی شرکت کرده بودم که قرار بود در آن مسؤول انجمن صنفی رایانه های تهران در خصوص کمکهای دولت (یارانه های دولتی) به این انجمن ها سخنرانی کند. ایشان بارها «یارانه» را با «رایانه» و «رایانه» را با «یارانه» اشتباه می کرد. طبیعی است که این گونه معادل گزینی نمی تواند به اعتبار زبانی ما کمک کند.

بسیاری از این واژه گان چون به دلیل تحولاتی است که در خارج از مرزهای جغرافیایی ما رخ می دهد، قبل از آنکه این تحولات به ما برسد، زبان آن به ما می رسد. این زبان انتقال می یابد و با زبان ما عجین می شود تازه می خواهیم این چسبندگی را از هم باز کنیم. این نکته یعنی دستوری بودن.

فرهنگستان زبان و ادب فارسی زحمت زیادی را برای معادل یابی متحمل می شود، اما به نظر می رسد که این فرهنگستان باید از هر روزنامه بخواهد تا استایل بوک خود را ارایه دهد و بعد از مدتی این استایل بوک ها را ویرایش کرده و دوباره به آنها باز گرداند.

به نظر می رسد خیلی ها قرار است با مطرح ساختن نقش رسانه های نوین آسیبهایی که بر زبان وارد شده است را متوجه این رسانه ها کنند. شما هم جزو این عده اید؟

همین کلمه «نوین» اشتباه است.«نو» خود صفت است. باید بگویم رسانه های نو یا جدید. مثل این است که می گوییم برترین.متأسفانه این نکته در کتاب «روزنامه نگاری نوین» هم آمده است.

کاربرد «استایل بوک» هم اشتباه است؟

بله، آن هم کتاب سبک است.

رسانه های نو تأثیر زیادی در این مسأله دارند. مثلاً شما با واژگانی مثل چت کردن، اد کردن، دانلود و آپلود کردن و... مواجه می شوید. شما قرار است چه معادلی را برای فیس بوک انتخاب کنید. البته این مسأله تنها به لغات محدود نمی شود، بلکه فرهنگی که بر اینترنت حاکم است، بویژه اگر جزیی از نیاز شما باشد نیز بر زبان تأثیر می گذارد.

شما در پاسخ به سؤال قبلی به موضوع سبکهای منحصر به فرد هر روزنامه اشاره کردید. وجود سبک های متفاوت مخاطبان را با سردرگمی مواجه نمی کند.اصلاً آیا بهتر نیست نهاد ویرایشگری را برای تدوین یک اسلوب خاص انتخاب کنیم؟

روزنامه ها و نشریات مثل آدمها مشغول زندگی کردن اند. اصطلاح گرم و سردی را که مک لوهان به آن اشاره می کند از بین صحبت جوانهایی انتخاب شده است که در کوچه و خیابان در شهرهای آمریکا می ایستادند. من معتقدم نشریه ای که مخصوص کودکان است، باید در فضای ذهنی کودک نوشته شود اما لازم است تا درست نویسی، صریح و شفاف نویسی را رعایت کند، سطح زبانی او متفاوت است اما اگر قرار است این نشریه به نشریه ای ویژه جوانان تبدیل شود دایره لغات منتخب آن نیز افزایش خواهد یافت.

اگر همین نشریه قرار باشد در سطح نشریه ای ویژه دانشکده ادبیات فارسی یک دانشگاه منتشر شود، باز هم قضیه فرق می کند. مرکزی که قرار است کار نظارت را انجام دهد، چگونه می خواهد این مهم را انجام دهد؟ این مرکز تنها می تواند عهده دار کار مشاوره ای و نه نظارتی شود. اگر فرهنگستان ادب فارسی با رسانه ها ارتباط بهتری داشته باشد موفق تر از زمانی عمل خواهد کرد که با جمع کردن استادان به واژه گزینی بپردازد.