دیگر کبوتر هزار دیناری هم یاکریم نمی خواند!

جواد صبوحی : سالهای 84 یا 85 بود که ظهوریان، مدیرکل وقت مطبوعات و خبرگزاری های داخلی از ضابطه مند شدن کارت های خبرنگاری ارشاد خبر می داد. کارتهایی که معلوم نبود چند خبرنگار آنها را در جیب دارند و چرا خبرنگارانی که سالها دود تحریریه ها را خورده و در این فضا استخوان ترکانده اند حتی روی آن را هم ندیده اند. در همان گفت و گوی که ذکر آن رفت مدیرکل وقت مطبوعات و خبرگزاری های داخلی با تاکید چند باره اش به اینکه برای هر فردی کارت خبرنگاری صادر نمی شود، گفته بود  و اینکه افراد باید به لحاظ حرفه ای از سوابق مطبوعاتی لازم برخوردار بوده و همچنین عملکردشان در انتشار اخبار، مناسب اخلاق حرفه ای باشد.

از همان سالها و حتی شاید قبل از آن وقتی " صحفی " ؛ معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد اطلاع نداشتن از آمار دقیق خبرنگاران کشور را یک معضل می دانست ؛ به لحاظ چتر گسترده حمایتی و البته نظارتی دولت و البته معاونت مطبوعاتی آن از روزنامه نگاران طیف گسترده ای از علاقه مندان به جرگه حرفه خبرنگاری پیوستند.

چند سال بعد و پس از آنکه محمد جعفر محمد زاده با سوابقی همچون تدریس روزنامه‌ نگاری و ارتباطات ، معاونت شبکه جام جم، مدیر مسوولی و سردبیری برخی از نشریات، عضویت در شورای اطلاع‌ رسانی دولت راهی اداره کل مطبوعات داخلی شد و بر کرسی مدیریت آن تکیه زد گمان آن می رفت مسایل و مشکلاتی که سالها بر قامت حرفه روزنامه نگاری سایه انداخته بود به مدد مفاهیم پرطمطراق وی و اقداماتی همچون دیدار با بزرگان علم روزنامه نگاری و یا بازدید دوره ای از مطبوعات  - که برای اولین بار او مبدع آن بود - از میان برداشته شود و برای نخستین بار با ارایه تعریفی دقیق و البته عمیق از این حرفه امکان حضور خبرنگاران غیرحرفه ای و به تعبیری " توصیه ای " به تحریریه ها از میان برود.گمان می رفت " سمان " ؛ که روزی در غیاب وی برای تنظیم قد ایکس های بی ضابطه روی میله های عجول نمودار جمعیتی خبرنگاران متولد شده بود جانی دوباره گیرد تا دیگر نیازی به خط و نشان کشیدن های پیاپی برای صاحبان این حرفه نباشد.گمان می رفت بخش و یا بخش هایی از پیش نویس آیین نامه کار حرفه ای روزنامه نگاری که برغم گذشت چهار سال از تدوین آن از سوی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها و استادان روزنامه نگاری ، هنوز معطل تصویب نمایندگان ملت است ؛ بصورت آزمایشی اجرا شود. بویژه بخشی از آن که دولت را مکلف می کند ازحقوق حرفه ای، شرافت و منزلت روزنامه‌نگار حمایت کند.


چرا که دولت مکلف است برای حفظ شرافت و منزلت روزنامه ‌نگار و حرفه روزنامه نگاری پیش از همه اعتبار سازمان های رسانه ای و استقلال آنها را در انتخاب و بکارگیری پرسنل سازمان و بویژه روزنامه نگاران به رسمیت بشناسد مگر آنکه تصمیم گرفته باشد با گزینش روزنامه نگاران به تقویت جریان یکسویه اطلاعات دامن زند.

اظهار نظر اخیر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در خصوص خبرنگاران آنهم تنها چند روز پس از ابلاغ مصوبه هیئت دولت مبنی بر الزام خبرگزاری‌ها به درج منابع خبری که نظرات موافقان و مخالفان متعدد را در پی داشت از آن حیث قابل تامل است که عده ای معتقدند چنین تعابیری با تفاسیر پیشین این معاونت و آنچه پیش از آن در این خصوص مشاهده شده است همخوانی چندانی ندارد و در واقع معاونتی که سالهاست خود را متولی سامان دادن به هرم جمعیتی روزنامه نگاران و آموزش آنها دانسته و با گسیل نمودن انواع ابزارها و امکانات خویش حداقل در مقام ادعا کوشیده نبض اطلاعات جمعیتی اینان را در کنترل خود گیرد هنوز نتوانسته است فیلتری مطمئن برای تصفیه حضور " خبرنگار نماها" از این معرکه تعبیه کند و اینک با زدن نعل وارونه بکوشد خود را از قصور در تکلیفی که سالهاست عهده دار آن بوده مبرا جلوه دهد. اصلا آیا مرجعی دیگری را جز معاونت مطبوعاتی برای تعیین شاخص و شاقول طرازبندی اینکه چه کسی واجد نام حبرنگار است می توان سراغ گرفت؟

آنکه روزنامه نگاری کرده و یا روزنامه نگاری خوانده می داند آنها که از سر بیکاری گذرشان به این حرفه افتاده پیش از آنکه خود را برای دریافت مزایای پر منتی به آب و آتش بزنند چون در مقیاس توانمندی و لیاقت، سنجش می‌شوند، خود به‌خود از آن عرصه بیرون می‌روند. چنین فردی بخوبی می داند روزنامه نگاری یک حرفه است، اما روزنامه نگاری که خود را به حرفه اش محدود کند به احتمال زیاد خواهد فهمید که استعدادش چندان رشک برانگیز نیست ، زیرا دانشی است بی مشتری.با درک چنین مفهومی دیگر جایی برای عرض اندام او نیست چه آنکه وقتی در کوتاه ترین زمان در گرداب گاف های پیاپی خود گرفتار آمد راهی جز تلاش برای برون رفت از معرکه نمی یابد. در فرآیند حرفه ای که بیش از همه با دانش  و هنر در هم آمیخته نه روزنامه نگاران و نه مدیران توصیه ای رسانه از پایین ترین تا بالاترین رده هیچ یک تاب ماندن و ادامه کار را نخواهند داشت.

البته از سویی دیگر باید پذیرفت در فرصت و مجالی که سه هزار و دویست نشریه در حال انتشار  و 16 خبرگزاری رسمی و دهها سایت و پایگاه اطلاع‌رسانی اینترنتی برای فعالیت خبرنگاران و روزنامه نگاران فراهم آورده اند می توان عده معدودی را نیز سراغ گرفت که در پی تحقق انگیزه های دیگری به کار روزنامه نگاری مشغول شده اند.گروهی که گاه به توصیه مدیران رسانه ای میزی را در گوشه ای از تحریریه ها اشغال کرده اند ، گروهی که می دانند دیر یا زود به رسم دیرین زمانه و با بازی تکراری سیاست خواهند رفت و جای خود را به دیگری خواهند داد.

سخن پایانی آنکه یادمان نرود روزنامه نگار نیز برای آنکه روزی " آگهی " را  به جای " خبر " به خوردش ندهند ، برای آنکه روزی همچون بسیاری در چالش " نان و قلم " نماند و توان نقادی منصفانه خود را از کف ندهد؛ برای آنکه روزی در گلوگاه " نوشتن " و یا " ننوشتن" گرفتار نیاید منزلت حرفه ای خود را به هر بهایی به زیر سوال نمی برد. در قاموس روزنامه نگار متعهد ، نه کبوتر صد دیناری و نه کبوتر هزار دیناری هیچ کدام یاکریم نمی خواند!