نابرابری ملموس اطلاعاتی میان کشورهای شمال و جنوب نکته ای است که بسیاری از کارشناسان علم ارتباطات به آن اذعان دارند.اثبات این مفهوم خیلی هم نیازی به رجوع به مباحث داغ جناحهای داخلی درون کشورهای اروپایی وآمریکایی ندارد.کافی است رویکرد اینگونه رسانه ها از منظری بی طرفانه و با مراجعه به عملکرد خبری آنها مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد .آنچه امروز به آن اشاره خواهم کرد نمونه هایی است از این جهت گیری نابرابر که یقینا نگاه ما را به فرایند اطلاع رسانی دستخوش تغییراتی خواهد ساخت. "نائومی کلاین" روزنامه نگار آمریکایی در کتاب نرده ها و پنجره ها به نقل خاطره ای در این خصوص می پردازد.
وی می گوید: "... گردبادی در جنوب آمریکا به وقوع پیوست که جان 3 نفر را گرفت. دبیر هیات تحریریه تصمیم گرفت این خبر را در صفحه اول روزنامه چاپ کند پس از چندی تلکسی به دفتر روزنامه مخابره شد که به موجب آن 114 غیر نظامی توسط هواپیماها ی آمریکایی در بمباران یکی از شهر های افغانستان کشته شده اند. مساله را به دبیر مربوطه گوشزد کردم. با خود می گفتم وقتی خبری با 3 نفر تلفات می تواند تیتر اول شود پس حتما خبری با 114 کشته شانس بیشتری برای این مهم دارد.اما هرگز پاسخ دبیر مربوطه را فراموش نمی کنم : خودت را ناراحت نکن! این مردم همیشه همدیگر را می کشند." شاید خیلی از ما بارها و بارها تصاویری که رسانه های خارجی از انفجار برجهای دو قلوی تجارت جهانی به دنیا مخابره کرده اند را دیده ایم. اما واقعا آیا پوشش رسانه ای این رخداد با فجایع دیگری از این دست قابل مقایسه است . اگر اینگونه است پس چرا در جریان جنگ خلیج فارس هیچ صحنه ای که در آن انفجار ساختمانها و فرار مردم به تصویر کشیده شده باشد به نمایش در نیامد؟ حتی وقتی در سال 1998 یک کارخانه تولید دارو در سودان اشتباها به جای یک کارخانه تولید کننده تسلیحات بمباران شد و کمبود واکسن جان هزاران نفر از مردم منطقه را گرفت هیچ خبری از آن در رسانه های غربی منتشر و منعکس نشد. رابرت مرداخ روزی گفته بود تکنولوژی ماهواره ای به مردم تشنه اطلاعات درجوامع بسته امکان می دهد که فارغ از کنترلهای شدید دولتی به اطلاعات و اخبا ر دسترسی پیدا کنند اما امروز تکنولوژی ماهواره ای به جای دموکراسی، نابرابری و بی تفاوتی را برای مردم جهان به ارمغان آورده است.
در سال 1989 روزنامه نگاران غربی، متحد مبارزه رهایی بخش ملت های دربند تصور می شدند. تظاهر کنندگان میدان تین آن مین شعار می دادند که : " جهان ناظر ماست!" اما اکنون مردم خشمگین این مناطق روزنامه نگاران را به مثابه جزیی از سیستم توجیه کننده نابرابری های حاکم بر جهان مورد سرزنش و ناسزا قرار می دهند. امروز پنتاگون با هزینه 2 میلیارد دلار تمامی ظرفیت تنها ماهواره خصوصی بر فراز افغانستان را خریداری کرده است تاانحصار اخبار از طریق این ماهواره را در اختیار داشته باشد. آ نابل سربرنی، کارشناس رسانه این در این خصوص می گوید : اولین واقعیتی که به چشم می خورد این است که جهان سوم اخبار زیادی از جهان اول دریافت می کند اما حالت برعکس وجود ندارد. همواره اخبار پر حجم درباره متروپل های توسعه جهان در تضاد با خبر رسانی قطره ای درباره جنوب در حال بحران قرار می گیرد. شاید جالب است بدانیم که بر اساس یک مطالعه انجام شده از سوی استیو اسکین دوره های قحطی در آفریقای سال 1992 فقط هنگامی مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که آنها فهمیدند فیلها دراثر قحطی دچار مرگ می شوند. شاید شما چیزهایی را درباره وایت واتر شنیده باشید.
آمریکا دهها میلیون دلار صرف هزینه تحقیقات کرد تا از معاملات زمین بیل کلینتون زمانی که فرماندار ایالت آرکانزانس بود سر در بیاورند. بیل کلینتون 40 هزار دلار برای طرح توسعه زمین سرمایه گذاری کرد که رسانه ها دایم به عنوان یک طرح و توطئه خیانت آمیز از آن یاد می کردند و می گفتند که کلینتون کلاهبرداری کرده است اما همین رسانه ها از کلاهبرداری بوش چیزی نمی گفتند زمانی که بوش عضو هیات مدیره شرکت هارکین انرژی در تگزاس بود با استفاده از اطلاعاتی که به صورت غیر قانونی به او رسید تمامیسهام خود را به مبلغ 800 هزار دلار فروخت و آن را برای تسویه وامی پرداخت کرد که بابت خرید سهام یک تیم بیس بال دریافت کرده بود و در نهایت این سهام را به مبلغ 12 میلیون دلار فروخت.او با این کار سود زیادی را عاید خود کرد اما رسانه ها و روزنامه ها از پرداختن به این موضوع طفره رفتند. به نظر می رسد عامل اصلی سرکوب و سانسور اخبار دولت است و به همین خاطر رسانه ها نیز انعطاف ناپذیر شده اند.
یکی از شرکتهایی که بخش بزرگی از رسانه ها را در کنترل خود دارد جنرال الکنریک است. این شرکت صاحب شبکه هایی مثل ان بی سی، سی ان بی، و ام اس بی سی است. بد نیست اشاره شود که ژنرال الکتریک یک مقاطعه کار دفاعی است که درامد کلانی از حملات نظامی عاید آن می شود و برای اینکه به اهداف خود برسد اخبار را همسو با شروع جنگ پخش می کند. شکافی که از آن به میان آمد تنها نمونه هایی از انحصار رسانه ای در کشورهای غربی بود نمونه هایی که شاید بتوان در شکل خرد آن در کشورهای جهان سوم نیز از آن سراغ گرفت.
حکایت حق التالیفی ها حکایت شنیدنی تحریریه های ماست. این جماعت که دانش حرفه ای غالب آنها کمتر از سایر روزنامه نگاران نیست با آنکه ممکن است زمان زیادی را نیز صرف حضور در محیط تحریریه ها کنند لیکن به بهانه هایی چون نبود مجوز لازم برای عقد قرارداد، تعدیل نیروهای انسانی شاغل به کار در سازمان و... از تغییر نحوه همکاری خود با مجموعه محروم می مانند.بکار گیری این طیف در مطبوعات به مثابه نگرشی است که صاحبان حرف و مشاغل در بکارگیری کارگران ارزان داخلی و اتباع خارجی کشورهای همجوار در سالهای اخیر داشته اند. طولانی بودن زمان حضور این عده نیز هیچگونه تعهدی را برای جذب آنها فراهم نمی کند.حق التحریری ها می دانند که ورود هر تازه واردی به محیط تحریریه ها لاجرم پایه های حضور آنها را متزلزل می سازد . از سویی دیگر ساختار مدیریتی مطبوعات ما آنقدر با تمایلات حزبی عجین گشته است که تنها گرایش حزبی، تعلق ووابستگی به اشخاص و منافع اقتصادی است که می تواند شانس حضور دایم آنها را افزایش دهد. عده ای بر این باورند که سایه سرد و بی فروغی که امروزه بر فضای تحریریه های ما تجلی یافته است، بخشی متاثر از احساس نا امنی روزنامه نگاران و بخشی دیگر در نتیجه عملکرد نامطلوب مدیریت هاست که هردو این عوامل با اصلاح سیستم فعلی آنهم در کوتاه مدت از میان خواهد رفت.
چند روز پیش ابوا لفضل فاتح از ایسنا ، خبرگزاری دانشجویان ایران رفت وسکان این مجموعه را به دیگری سپرد تا او راه ناتمامش را به پایان برد.آنها که او را از نزدیک دیده و با رفتار رسانه ای اش آشنایند قطعا جوانی و پشتکار او را دلیلی بر موفقیت وی در این عرصه می دانند. با او از سال75 آشنا شدم ، حتی کمی قبل از آن روزهایی که ایسنا کار آزمایشی خود را آغاز کرده بود وهنوز در میان رسانه های ما محلی از اعراب نداشت. اما از همان روزها وقتی با او هم کلام می شدی می توانستی افق موفقیت را در چشمانش براحتی بخوانی. او خود اهل مصاحبه نبود وشاید در تمام این مدت تنها یکی دو بار به ضرورت پای میز مصاحبه یکی دو خبرنگار سمج نشست وبا آنها به گفت وگو پرداخت، امابا تمامی آنها که بارها برای مصاحبه امانش را گرفته بودند دوست بود و از در رفاقت به آنها پاسخ می داد. راستی چقدر سخت است کودکی را در دامان خود پرورش دادن ، ادب آموختن و بعد او را با تمامی دلبستگی ها به دیگری سپردن. آنهم با نگرانی اینکه سرنوشت او بعد از این چه خواهد شد. فاتح اعجوبه نبود، دنیای رسانه ای ما نیز با رفتن او لنگ نمی ماند.مدیر تازه از راه رسیده ایسناهم قطعا می داند که برای کار کردن در مجموعه ای که غالب همکارانش جوان و با پشتکاری همچون مدیر پیشین او هستند باید خیلی بیش از اینها وقت گذاشت وهمت به خرج داد...