( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

( پرانتز ) وبلاگ تخصصی روزنامه نگاری

سایت تخصصی روزنامه نگاری

روزنامه ای با تیراژ ۱۴ میلیون نسخه!

امروزه  خیلی ها معتقدند که  با   رشد  شهر نشینی ،   تحولات صنعتی ورویکرد فرهنگی جوامع در  اثر همکاری های  بین المللی ،  شاهد  رشد  شمارگان  مطبوعات  در  کشورهای   مختلف بوده ایم . در   کشور  ما  نیز  بزعم  برخی  این رشد پس از دوم خرداد76  سیر منطقی تری یافته است.گر چه برخی دیگر  معتقدند کارکرد  حزبی  مطبوعات تنها در  دوره ای  کوتاه مدت  این رشد  را باعث  گردیده  و   نمی توان   آنرا  معلول   رشد   فرهنگی  جامعه  در این  فاصله دانست.تجربه فعالیت حزبی  مطبوعات در هر دوره ای متاثر از فعالیت احزاب متفاوت آن دوره است. شاید بتوان بهترین تجربه در  این  خصوص  را به دوره ای دانست  که لنین در روسیه  حکومت   می راند.  وی   اکتبر   سال  1921  سردبیران  پراودا   که  خود  او  این  روزنامه  را تاسیس کرده بود به کرملین  فراخواند  و دستور  العملی  را برای آنها تشریح کرد که در  تاریخ  مطبوعات باقی مانده والگوی روزنامه های حزبی در سراسر جهان شده است لنین  به  آنها  گفت:  "روزنامه   حزب  نباید  به  صورت روزنامه معمولی باشد وتنها حرفها،کارها و تبلیغات  مقامات را بنویسد و مردم را  از هر چه روزنامه هست زده کند.روزنامه  حزب  که  توسط  مقامات  خوانده  می شود باید   دردها و  نقایص  را  بنویسد  و  از   دشواری ها  سخن بگوید. افراد دلسوز ، با استعداد،مبتکر وفداکار را معرفی وبزرگ کند تا  بزرگ  شوند  و  به   مقامهای  بالا تر برسند و باعث  رشد کشور ودلگرمی سایرین شوند من به حزب اندرز داده ام که در کمیته های کوچک وبزرگ، اعضای کمیته ها  در  جلسات  هفتگی  پس  از  شنیدن  بخشنامه های  حزب وبحث درباره آنا به ایراد نطق آزاد (پس از دستور)  بپردازند   و هر مشکلی را در منطقه خود ویانقطه دیگری از کشور در فاصله دو جلسه کمیته  مشاهده  کرده و یا  شنیده اند بدون ترس وملاحظه بیان کنند،از دکتر محل تا رفتگر واز خود من تا آموزگار مدرسه. از روز بعد شورای سردبیری  پراودا   هفت نویسنده ارشدرا که کمتر از 36 سال نداشتند مامور این کار کرد . نتیجه آنکه تیراژ این روزنامه  در دهه های  1970 و80   به 14 میلیون نسخه رسیده بود. مائوحتی برخی از نامه هایی  را که مردم چین برایش  می فرستادند  برای  درج  و عبرت آموزی مقامات به روزنامه خلق  می فرستاد  و چاپ می شد. چنانکه دیدیم آنچه  بیش  از  همه  فرصت را برای موفقیت  حزبی   اینگونه  مطبوعات   فراهم می سازد   استقبال   از   انتقاد   آنهم  با آ  غوش  باز  است ، چیزی  که مطبوعات ما برای نیل به آن سالها فاصله دارند.                 

 

دوکوهه و تغییر جهت اعجاب انگیز!

یکی از نشریاتی که پیش از این به جانبداری از طبقه محروم  جامعه و پاسداشت ارزشها معروف بود، در شماره اخیر خود تغییر رویه داد.ماهنامه"صبح دوکوهه" هم به جرگه نشریاتی پیوست که آگهی های تجاری را بازرق وبرق بسیار چاپ می کنند. 
  
درشماره اخیر صبح دوکوهه که روی پیشخوان روزنامه فروشی ها  قرار  گرفته  است  سوژه ای بیش از همه چشم انداز شد وآنهم آگهی دو رستوران لوکس در شمال تهران است که  در پشت جلد نشریه به  چاپ  رسیده  است.  حرکت  اخیر  این  نشریه  ارزش گرا  برخلاف  رویه  گذشته گردانندگان آن مبنی بر تحریم آگهی های تجاری است که به نظر می رسد گردش  قابل  ملاحظه ای از سیاستهای گذشته مسعود ده نمکی است. شماره دوم صبح دوکوهه در سی ودو  صفحه وبه صورت گلاسه چاپ  رسیده است.

تبلیغات رایگان صدا وسیما با کدام هدف؟

شاید شما هم خبر بازدید رییس فراگیرترین رسانه همگانی کشور را  از   طریق   این   رسانه  و روزنامه وابسته به آن شنیده باشید. مهندس ضرغامی که با هدف  افتتاح  کارخانه  موتور سازی شماره سه ایران خودرو به این مجموعه رفته بود حمایت از بخش صنعت را  محوری ترین  وظیفه رسانه  ملی  دانست  و   ابراز  داشت  که  خودرو سازی  جایگاه   ویژه ای  در   صنعت  و   وضع  تولید دارد.                                                                          

نمی دانم در کدامیک از کتب علوم ارتباطات و به نقل از کدام   استاد و  یا  کارشناس  این  رشته مهمترین وظیفه رسانه ملی حمایت از بخش صنعت ذکر شده است ولی قدر  مسلم   اینکه  اگر قرار است نماینده ای نیز برای بخش صنعت کشور معرفی و به آن استناد شود قطعا این  صنعت، خودرو سازی ایران خودرو نیست. همه ما بیش از هر   مجموعه دیگر  با نحوه عملکرد و نقش آن در توسعه کشور ورهایی از قید وابستگی وصنعت مونتاژ آشناییم.از سویی  همه  ما  نیز   حجم وسیع تبلیغات تلویزیونی وپول هنگفتی که از این طریق عاید خزانه رسانه ملی می شود   را زیر نظر داریم.با آگاهی از همین حداقل هاست که خواهیم پذ یرفت شکل جدید و   غیر  متعارفی  از تبلیغات تلویزیونی  آنهم بصورت رایگان در حال شکل گیری است که  قطعا   با  مفاهیم   نخست عدالت اجتماعی درتناقض است. همین امروز جمعی از مد یران خبرگزاری جمهوری  اسلامی  از تاسیسات پارس جنوبی بازدید کردند نمی دانم این بازدید با چه هدفی صورت گرفت  اما  همین قدر می دانم که قطعا این بازدید همچون بازدید اول با بوق وکرنا مورد توجه قرار  نگرفت .  سوالی که در این میان به ذهن می آید  این است  که مگر نه این که  ایرنا  نیز بزرگترین تولید کننده  خبر از میان خبر گزاری هاست؟ و مگر نه این که همین به  اصطلاح  رسانه  فراگیر  بسیاری از اخبار و اطلاعات خود را از قول این خبر گزاری نقل می کند پس چگونه است  که در  اعلام چنین   خبری جانب انصاف نادیده گرفته می شود؟؟                                                                                                             

کپی برداری یا سرقت آبرومندانه!

ما      مطبوعاتی ها    عادت  کرده ایم    انگشت مان  را  در لانه  هر قشری  فرو کنیم الا  صنف خودمان.غافل از آنکه گاهی هم می شود با   نگاهی   در آیینه یکدیگر،  خود  را در معرض  نقد  هم قرارداد.  می خواهم به نکته ای اشاره کنم  که  دیری است  در  فرایند   تولید  متون    مطبوعاتی   گریبانگیر   تحریریه های   ما شده  است.     کپی برداری   و  مونتاژ    امروزه   آنقدر  با   فعالیتهای   مطبوعاتی  عجین   گشته  است که  گاه  مدیران نشریات   نیز   بی هراس  از  سرزنش   دیگران  به    آن  اذعان  می کنند. 
 از  میان  متون   مختلف   مطبوعاتی   اعم از  یادداشت ها،   گزارش ها، گفت وگوها، ترجمه هاوتالیف هاوسرانجام اخبار خام،به جرات می توان  گفت  که  هیچیک  ازتیررس  چنین  آفتی مصون نمانده اند.   این  پدیده   متاثر از  عوامل متعددی است که  بد  نیست  نیم  نگاهی  به آنها  داشته باشیم .سیر تولید اثر  مطبوعاتی  تابعی   از  عنصر  زمان ، قابلیتهای روزنامه نگار،عوامل درون وبرون  سازمانی   و ...  است که  بدون  شک   بروز   ضعف  در  هر   یک   از   این  سازه ها  ایجاد  آن  را دستخوش    اشکال   می سازد.   مدیرانی    که گمان می کنند  می توان همچون دیگر واحدهای تولیدی برای کسب سود بیشتربه افزایش حجم تولید اقدام ورزید قطعا در تحلیل  خویش  از  فعالیت   مطبوعاتی دچار اشکال  شده اند.   افزودن  یک   صفحه  به  صفحات  روزنامه  بی آنکه به عواملی چون  نیاز   مخاطبان،  امکانات  فنی  و  از   همه مهمتر  توانایی  عوامل   انسانی توجه شود  زمینه  مساعدی   را  برای  کاهش  کیفیت  فراهم خواهد ساخت.اینجاست که   روزنامه نگاران در هر یک از پروسه تولید  که قرار داشته باشند چاره ای جز کپی برداری و اقتباس از  منابع مختلف ندارند. این مهم در خبر  نویسی  با   صرف  نظر کردن از پرداختن  به  حاشیه ها  نمود  می یابد.تعیین سقف و حد تولید  اثر  به  بهانه   کمبود   نیروی انسانی  گرچه ممکن است در کوتاه مدت ساختار تحریری  روزنامه  را متحول کند  اما قطعا در دراز مدت از اعتبار نشریه در نزد   افکار عمومی خواهد کاست. بسیاری از   مدیران   حاضرند  هر    ساله    پول   هنگفتی    را   بابت    تعمیر   و    نگهداری  ماشینهای  چاپ   و  ارتقای   کارایی  آنها  هزینه  کنند  اما   نقش   و  جایگاه   نیروی انسانی   هدفمند  خود  را  در این فرایند از خاطر می برند. آنها حتی گاه  جایگاه  او را  تا  آنجا   می دهند  که  بدون  توجه  به  توانایی ها   وی   را   مجبور  به  مشارکت   در   فعالیت های  اجرایی  روزنامه  هم  می کنند. در  چنین  موقعیتی  حفظ  جایگاه شغلی و پر کردن  خلا  موجود  در عنصر  زمان  چاره ای   جز   روی آوردن  به مونتاژ برای او باقی نمی گذارد. بسیاری   از   آنها  با  حذف عنوان منبع خبری از خبر و یا گزارشهای تولیدی خبرگزاری هاو گنجاندن آن در سایر منابع  از  قبل آماده شده  این خلا را جبران می کنند  و  گروهی  نیز  با کمی تغییر  در  اثر  و  یا آثار  پیشین  خود  می کوشند  اعتبار  حرفه ای خود را حفظ کنند. نمونه مثال این  ادعا را زمانی  دیدم  که  دریافتم  یکی  از   همکاران   مطبوعاتی ما   در    گزارش  خود  به     یکی   از   مدیرانی   مراجعه  کرده  است  که   سالهاست   از  گردونه  حیات  خارج  شده است!  
  
یکی دیگر از تبعات نادیده گرفتن  عنصر زمان  و نیروی  انسانی  در پروسه تولید  اثر،  روی   آوردن  روزنامه نگاران  به تولید آثار تخیلی و یا به تعبیر صحیحتر پشت میز نویسی  است  .  تولید کننده چنین اثری گمان می کند خود به حدی از آگاهی یا احاطه بر موضوع رسیده است  که  می تواند یکباره درباره موضوعی مهم اقدام به" راز گشایی" کندویا  به حرکت از سطح به عمق  دست  زند. او گاه در مقام خبرنگار وگاه در مقام یک مقام دولتی و گاه  به   عنوان   فردی  که  در  خیابان  با   او برخورد کرده است قرار می گیرد و  می کوشد اندوخته های  ذهنی خود  را میان   هر  یک  از    آنها تقسیم کند.او برای تکمیل اثر خود گاه از آمارو ارقامی نیز  بهره  می جوید  که   سالهاست   تاریخ  مصرف  آن  گذشته است.

روزنامه نگاران زشت و روزنامه نگاران زیبا!!

اولین بار که دیدمش 6یا 7سال پیش بود.آنوقت ها علی آقا همان اغذیه فروش آنور روزنامه مان که ساندویچهایش را لای کاغذهای  کاهی روزنامه  می پیچید و برای همین هم آنها را  بیست تومان ارزانتر از اغذیه فروش لوکس آنورروزنامه می داد،پاتوق بچه های تحریریه بود که ظهر را به هر بهانه ای در روزنامه می ماندند.شلوار گشاد وخمره ای از همان هایی  که بعد ها به   شلوار خانواده! معروف شد، چشمان ریز و کشیده ای که گویی خالق چیره دست طبیعت   فراموشش شده بود یکی از کوک هایش را باز کندوکفشهایی که می شد براحتی روی هر جفتش یادگاری نوشت،اولین هایی است که از نخستین برخوردم با او در خاطر دارم .دومین برخوردبا او اندکی بعد از آن،  وقتی اتفاق افتاد که او را  پشت یکی از استراتژیک ترین   میزهای تحریریه  ملاقات کردم.بچه ها بعدها به شوخی او را "جوجه اردک زشت "صدا می کردند.!نویسندگی چند کتاب هنری، فیلمنامه نویسی، کارگردانی ،بازیگری وچندمشغله دیگر را بعدها خودش مجبور شد رو کند.سعید دو سه سالی بیشتر در روزنامه نماند وراهی یکی دیگر از روزنامه ها شد.هنوز هم هر از چندگاهی تماس می گیرد.می گوید:به هوای روزنامه تان آلرژی دارم. سردبیر اتو کشیده روزنامه مان روزی به او گفته بود :"آقای کارگردان"،می ترسم ترا" با کارگران" سرگذر اشتباهی بگیرند.پشت میزت بنشین ولازم نیست جایی بروی.
...نمی دانم چقدر با این گفته که علاوه بر خصایصی چون ذوق وقریحه نویسندگی،برخورداری ازسلامت جسمانی وتوان فیزیکی ،آگاهی ازاطلاعات والخ،ویژگیهای دیگری همچون قیافه ،تیپ ظاهری وحتی لهجه  هم  می تواند بر سلامت ارتباط میان او ومخاطب تاثیرمستقیم و  یا غیر مستقیم دارد،موافقید.همانطور که خیلی از مصاحبه شونده ها ترجیح می دهندبه خبرنگارانی که از ظاهر بهتری نسبت به دیگران برخوردارندبهتر ،معقولانه وصبورانه تر پاسخ دهند بسیاری ازسردبیران هم ترجیح می دهند غالب وقت خود را با آندسته از همکاران خود سپری کنند که از این حیث در جایگاه بهتری قرار دارند.صدق این مدعا حکایت یکی از همکاران خوش فکر ماست که بعد از 11 سال کار مطبوعاتی هیچیک از مدیران روزنامه حاضر نشد موضوع عقد قرارداد وی راپیگیری  کند و او بعد از  اینمدت  سپری شده  همچنان به صورت حق التالیفی  از  روزنامه وهمکارانش خداحافظی کرد و رفت!
نمی دانم میان این دو پارادوکس چگونه می توان ارتباط برقرار کرد.از سویی خصایص ولازمه های روزنامه نگاری واز سویی دیگر توانایی های نوشتاری واستعدادهای فکری این گروه را؟! شاید شما بهتر از من بتوانید میان این دو ارتباط بهتری برقرار کنید...